مواد غذایی کاهنده استرس:



اگر دچار استرس و فشار ناشی از بازی، کار و .... هستید بد نیست که کمی از این مواد غذایی را امتحان کنید.

خوراکی‌هایی همچون پرتقال و آواکادو، نقش به سزایی در کاهش استرس ایفا می کنند.

اگر دچار استرس و فشار ناشی از بازی، کار و .... هستید بد نیست که کمی از این مواد غذایی را امتحان کنید.

پرتقال:تحقیقات ثابت کرده است که ویتامین c به کاهش استرس و فشار خون و کورتیزول کمک موثری می کند. این ویتامین همچنین باعث ارتقای عملکرد سیستم ایمنی می شود.

سیب زمینی شیرین(سیب زمینی هندی):شیرینی ناشی از این خوراک می تواند استرس و فشار عصبی را کاهش دهد. ابن ماده غذایی همچنین سرشار از بتاکاروتن و سایر ویتامین هایی است که برای بدن مفید می باشد.

زردآلو خشک شده: زردآلو سرشار از منیزم است و کاهنده استرس می باشد و به ارامش و استراحت ماهیچه ای کمک می کند.

بادام،پسته و گردو: بادام سرشار از ویتامین B و E می باشد و برای تقویت سیستم ایمنی مفید است . پسته و گردو نیز باعث کاهش فشار خون می شوند.

بوقلمون: این ماده غذایی حاوی آمینو اسیدی به نام ل-تریپتوفان می باشد و در تولید سروتونین نقش دارد. سروتونین نیز از هورمون های مفید مغز است.

اسفناج:کاهش منیزیم بدن منجر به بروز سردردهای میگرنی و بروز و احساس خستگی می شود. اسفناج سرشار از این عنصر کمیاب است و برای بدن مفید می باشد.

ماهی سالمون: این نوع ماهی سرشار از اسید چرب امگا 3 می باشد و مانع از بروز بیماری های قلبی می شود.

آواکادو: این میوه نیز سرشار از چربی های ساده اشباع نشده و پتاسیم است و به کاهش فشار خون کمک می کند. پتاسیم نقش به سزایی در کاهش فشار خون دارد.

سبزیجات پهن برگ و سبز: بروکلی، کلم برگ و سبزیجاتی از این دسته حاوی ویتامین های مفید است.

علائم و نشانه های دوست داشتن:


وقتی کسی را دوست داریم، تنها با گفتن "دوستت دارم" نمی‌توانیم به او ثابت کنیم که حقیقتا دوستش داریم. عشق و محبت، احساسی است که در ما نسبت به ‌کسی به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود. وقتی کسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی کارها ‌می‌کنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمی‌دهیم :
 1- ‌به او دروغ نمی‌گوییم.

دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش دارید نه تنها حس اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برای ابراز دوستی در پی نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباط زناشویی توام با عشق و محبت تنها راستی و صداقت است که بنیان تمام رفتارهای منجر به پذیرش متقابل را بوجود می آورد.

 2- غرورش را نمی‌شکنیم.
گاهی وقت ها شکستن غرور شاید برای رسیدن به خیلی چیزها خوب باشه ولی نه به این شکل که صراحتا برای طرف مقابل بکار ببرید. چون این کار یکنوع خورد کردن شخصیت و ایجاد تنشی را در پی خواهد داشت که شاید در یک زمان کوتاه جبران اینکار چندان هم ساده نباشد.
3- ‌‌به خانواده‌اش و کسانی که دوست دارد احترام می‌گذاریم.

‌همسر شما از دل یک خانواده آمده است که اگر آن خانواده نبود، همسر شما نیز امروز در کنار شما نبود، پس به ‌خاطر وجود همسرتان که دوستش دارید باید از خانواده‌اش سپاسگزار باشید و به خاطر وی به آنها احترام ‌بگذارید و مطمئن باشید که همسر شما قدردان این احترام خواهد بود.
4- ‌او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهیم گرفت.

این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست چون هر کسی ایراداتی دارد، اما اگر کسی بخواهد همیشه تنها ایرادات ‌شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در کنار نقاط منفی ببینید تا به همسرتان احساس ‌ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بی‌خود بپرهیزید.
 5- ‌با او لجبازی نمی‌کنیم.

وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابر ‌خواسته‌ها و رفتار او موضع گیری و لجبازی نمی‌کنید.

 6- ‌وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتکب می‌شویم براحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میکنیم.

اشتباه کردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یکی از راه‌های برطرف کردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل، ‌عذرخواهی است که این عمل در برابر کسی که دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا که غرور در ‌برابر معشوق جایی ندارد.


  7- ‌او را در کارها و تصمیماتمان دخیل می‌کنیم.

وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه می‌خواهید نظر او را ‌راجع به همه چیز جویا شوید و کاری کنید که او را خوشحال می‌کند، پس همیشه با او مشورت می‌کنید و ‌تصمیمات خود را به تنهایی نمی‌گیرید.

 8- ‌اگر مخالفتی با او داریم با آرامش قانعش می‌کنیم.

اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب ‌ناپذیر است اما ‌برخورد همسران در این اختلاف نظرها می‌تواند آن را مشکل ساز و یا سازنده کند. پس اگر همسرتان را دوست ‌داشته باشید با آرامش با او سخن می‌گویید و دلیل مخالفت‌تان را روشن و واضح برایش توضیح می‌دهید و آنگاه ‌می‌توانید قانعش کنید.

 9- به او در کارهایش کمک می‌کنیم.
زن و مرد باید در همه چیز با هم همکاری داشته باشند. درست است که این دو، ‌در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها کمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه ‌چیز همکاری می‌کنند. پس به راحتی می‌توان این کمک کردن را در زندگی امروزه معنی کرد.‌‌


 10- اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او کمک می‌کنیم.

اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بی‌حوصله است ‌اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را می‌کنید که این احساس منفی را از او دور کنید یا اگر لازم باشد به او ‌فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه این‌که بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحت‌تر کنید. گاهی ‌آرامش داشتن در برابر کسی که عصبانی است او را بیشتر عصبانی می‌کند. اگر همسرتان را عصبانی کردید با ‌آرامش بی موقع خود، او را عصبانی‌تر نکنید چرا که او فکر می‌کند آنقدر برایش ارزش ندارید که وقتی ناراحت ‌است عین خیالتان نیست.

 11- ‌می‌توانیم به راحتی اشتباهات او را ببخشیم و فراموش کنیم.

درست است که بعضی اشتباهات بخشودنی ‌نیست اما تعداد آنها بسیار کم است و معمولا در زندگی اشتباهات کوچکی پیش می‌آید که می‌توان با محبت از آنها ‌گذشت و با صحبت‌های منطقی، از بروز دوباره آن جلوگیری کرد.

 12- ‌از اینکه در کنارش هستیم خوشحالیم و نمی‌خواهیم از کنارش فرار کنیم.

بعضی از زن و شوهر‌ها دائما ‌می‌خواهند از هم فرار کنند و تنها باشند و یا وقت خود را با دیگران بگذرانند. درست است که ممکن است گاهی انسان، به ‌تنهایی و خلوت کردن نیاز پیدا کند اما طبیعتا در اکثر اوقات از اینکه در کنار فردی که دوستش دارید هستید لذت ‌می‌برید و می‌شود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند که در کنارش خوشحالید.

 13- ‌با لذت، گذشت خواهیم کرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرمان می‌خواهیم.
این گذشت به معنی نادیده ‌گرفتن خودتان نیست بلکه وقتی کسی را دوست دارید اول به او می‌اندیشید و بعد به خودتان.


 14- ‌در جمله‌هایمان کمتر از "من" استفاده می‌کنیم و بیشتر از او و خوبی‌هایش می‌گوییم.

با کاربرد این روش در واقع کارهایی که ‌خودمان از همسرمان انتظار داریم می‌تواند فهرست خوبی از این دسته باشد.

حقایقی زیبا و آموزنده در مورد زندگی...

 

At least 5 people in this world love you so much they would die for you
حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند.

 

At least 15 people in this world love you, in some way
حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند

 

The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like you
تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد

 

A smile from you, can bring happiness to anyone, even if they don’t like you
یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود
حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند

 

Every night, SOMEONE thinks about you before he/ she goes to sleep
هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند

 

You are special and unique, in your own way
تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی

 

Someone that you don’t know even exists, loves you
یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی

 

When you make the biggest mistake ever, something good comes from it
وقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود

 

When you think the world has turned it’s back on you, take a look
you most likely turned your back on the world
وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، کمی فکر کن،
شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای

 

Always tell someone how you feel about them
you will feel much better when they know
همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،
وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت

 

If you have great friends, take the time to let them know that they are great
وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند.


۱۷راهکار برای مشکلات نوجوانان:

1- شناخت شخصیت نوجوان:
ما والدین با شناخت ویژگی‌های دوره نوجوانی بسیاری از رفتارهای ناخوشایند آنان را غیرطبیعی نپنداریم که موجب بروزعکس‌العمل در ما شود و به تیرگی روابط با نوجوان نیانجامد.

۲- استفاده از روش تغافل (نادیده گرفتن):
از موثرترین روش‌های تربیتی در این دوره «روش تغافل» است. یعنی مسائل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهیم که در او ایجادوحشت نماید و یا او را به لحاظ رفتارهایش دائم باز خواست ننمائیم بلکه نوجوان بایستی همواره در حالت خوف و رجاء باشد.

۳- ایفای نقش راهنمایی بجای دستوری:
در برخورد با مسائل نوجوان بهتر است ازخودش کمک بگیریم یعنی این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حلّ مشکل او، خودش است وبرای حل آن باید اقدام نماید و ما والدین فقط وظیفه ی راهنمایی او را داریم که ازعواقب تصمیم خودش مطلع شود.

۴- آموزش:
مهمترین دلیل ترس و اضطراب از هر موضوعی جهل و ناآگاهی نسبت به آن موضوع می‌باشد که ضروری است برای کاهش ترس و اضطراب‌هاینوجوانی آموزش‌های لازم در مورد بلوغ، دوست‌یابی، حل مساله، گذراندن اوقات فراغت،برنامه‌ریزی درسی و مواردی از این قبیل به نوجوان آموزش داده شود.

۵- برقراری رابطه دوستانه وعاقلانه:
ما والدین با مراقبت دوستانه و عاقلانه خود احساس ایمنی و اطمینان را در وجود نوجوان ایجادمی‌کنیم.

۶- اعتمادسازی:
باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خودمان جلب و جذب کنیم، چنانچه اعتماد میان نوجوان و والدین کمرنگ شوداو برای حل مسائل خود به دیگران مراجعه می‌کند.

۷- ارتباط کلامی مقدمه ارتباط عاطفی:
ما والدین با تنظیم ساعات کار خود وبسترسازی مناسب در منزل بایستی فرصت کافی برای «ارتباط‌های کلامی» با اعضای خانواده به ویژه نوجوان را فراهم آوریم چرا که ارتباط کلامی خود مقدمه «ارتباط عاطفی» است که نوجوان سخت به آن نیازمند است.

۸- تاکید بر محبت و پرهیز ازخشونت:
ارتباط با نوجوان اگر بر اساس عشق وعلاقه و صمیمیت استوار باشد اعتماد به نفس را در او تامین و تضمین می‌نماید و اگربافشار و خشونت همراه باشد ممکن است موجب اختلال عصبی و دشواری‌های روانی در اوشود.

۹- الگوهای رفتاری والدین:
نوجوان علاقمند است که والدین دارای شخصیتی مستحکم و با ثبات و پایدار باشند چون به اتکاء شخصیت و همانند سازی آنان نیازمند است و توجه والدین به الگوهای رفتاری خود مورد تاکیداست.

۱۰- پرهیز از مناقشات خانوادگی:
خانه بایستی محل آرامش و امن و مستحکمی برای اعضاء خانواده به ویژه نوجوان باشد و مناقشات و جرو بحث‌ها و دعواهای علنی والدین به آن لطمه نزند و بهانه گریز نوجوان از خانواده را فراهم نیاورد.

۱۱- گوش دادن:
با نوجوان صحبت کنیم و به سخنان او باعلاقه گوش فرا دهیم و بدانیم که خوب گوش کردن به حرف‌های نوجوان رمز ارتباط موثر بااوست.

۱۲- تکیه بر نقاط قوت:
با مشاهده ی برخی ضعف‌ها، نوجوان راتحقیر و سرزنش و یا با دیگران مقایسه‌اش نکنیم بلکه بیشتر سعی نمائیم برای از بین بردن ضعف‌هایش قوتش را تجلی بخشیم.

۱۳- انتظار به اندازه:
با کسب شناخت همه جانبه از نوجوان به اندازه ی توان و ظرفیت وجودیش از وی انتظار داشته باشیم.

۱۴- اجازه خطا کردن به‌ نوجوان بدهیم:
نوجوان بایستی بیاموزد که از مشکلات گریزان نباشد بلکه برای حل مشکلاتش به دنبال کشف راه حل باشد و این زمانی است که اجازه خطا کردن را به او بدهیم تا از خطا کردن احساس گناه نکند و بتواند فرصت یافتن راه حل را بیابد.

۱۵- مشورت بانوجوان:
نوجوان در اندیشه ی مستقل شدن است بنابراین نبایستی عقاید خود را بر او تحمیل کنیم بلکه بایستی او را تحمل کرد و بامشورت گرفتن از او در امور خانه در کسب استقلال یاریش کنیم.

۱۶- فعال بودن نقش پدر در تربیت نوجوان:
همان‌گونه که «مادر» نخستین گذرگاه کودک و نوجوان به زندگی اجتماعی است آنچه که بسیار مورد نیاز یک نوجوان است وجود «پدری» است که خانواه بتواند بر او تکیه کند. «پدری» که گرم، مهربان و پرشورباشد.

۱۷- پذیرش بدون قید و شرط نوجوان:
نوجوان را همانطور که نشان می‌‌دهد بپذیریم نه ‌آن‌طور که در رویا و تخیل خود تصور می‌کنیم و بدانیم اگر نوجوان درخانواده مورد احترام قرار گیرد، یاد می‌گیرد خودش را آن‌طور که هست بپذیرد.

فراموش کردن گذشته یعنی چه؟

فراموش کردن گذشته یعنی قبول کنید که برای تغییر گذشته کاری از دستتان برنمی آید. درمواجهه با  شکستتان شما هرچه از دستتان برمی آمده کرده اید. باید بدانید که تا جاییکه می توانسته اید خوب، مهربان و موثر بوده اید. اگر قرار بود به عقب برگردید مطمئناً نمی توانستید کاری بیش از آن انجام دهید. پس باید گذشته را فراموش کنید.

فراموش کردن گذشته یعنی خود را برای اشتباهاتتان ببخشید. فکر کردن دوباره به آنچه که می توانستید یا باید انجام می دانید هیچ اثری ندارد. اگر با اشتباهاتتان درگیر هستید یا شکست خورده اید سعی کنید خودتان را ببخشید.

فراموش کردن گذشته یعنی افکارتان را بشناسید. اگر می بینید که مدام درگیر گذشته هستید، با ملایمت افکارتان را به زمان حال برگردانید. سعی کنید این عادت را کنار بگذارید که مدام به اشتباهات گذشته تان فکر کنید.

فراموش کردن گذشته یعنی به ذات زمان اعتماد کنید. زمان می گذرد و شما هم باید از گذشته بگذرید. زخم هایتان به مرور التیام می یابند و فقط جای آن بر جا می ماند.

فراموش کردن گذشته یعنی ارتباطات جدید ایجاد کنید. لازم نیست که حتماً یک گروه دوست تازه پیدا کنید. می توانید یک دوستی جدید را با یکی از همکارانتان شروع کنید یا یکی از همسایه ها را برای شام به خانه تان دعوت کنید. اگر درمورد شکست هایتان با کسی حرف بزنید راحت تر می توانید با آنها کنار بیایید.

فراموش کردن گذشته یعنی در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که دردها و ناراحتی هایتان را با دیگران قسمت کنید اما به همان اندازه مهم است که به زندگیدیگران هم علاقه نشان دهید.

فراموش کردن گذشته یعنی یک دنیای تازه را تجربه کنید. شروع به تحصیل در یک رشته تازه کنید یا یک سرگرمی جدید پیدا کنید. برای فراموش کردن گذشته باید به دنبال جهت های تازه باشید.

فراموش کردن گذشته یعنی زمانتان را در اختیار دیگران قرار دهید. فرصت های بیشمار تازه ای وجود دارد که به شما کمک می کند با گذشته تان خداحافظی کنید. از منطقه امنتان بیرون بیایید. وقتتان را با کسانی بگذرانید که شادتان می کنند و از بودن با آنها لذت می برید.

وقت می خواهید یک رابطه را فراموش کنید باید به طور جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است که باز با آن فرد وقت بگذرانید یا باید همه چیز را به طور کل فراموش کنید. شاید هنوز عاشق او باشید یا از شما سوءاستفاده کرده باشد و در افکار و احساساتتان سردرگم شده باشید. ایجاد یک وقفه عاقلانه ترین راه ممکن است. از این طریق می توانید راحت تر فراموش کنید.

زندگی....



زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی
که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین میبرد

شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت
پس همیشه شاد باش

امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار
شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد

کسی را که امیدوار است هیچگاه ناامید نکن
شاید امید تنها دارائی او باشد

اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد
صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد

هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم
به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت
و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است

خوب گوش کردن را یاد بگیریم
گاه فرصتها بسیار آهسته در میزنند

وقتی از شادی به هوا میپری
مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه

مهم بودن خوبه
ولی خوب بودن خیلی مهم تره

فراموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده، ممکن است آزاد باشد
ولی راه به جائی نخواهد برد

میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان
یا بگوئی : خدا به خیر کنه، باز صبح شده
انتخاب با توست

اگر در کاری موفق شوی
دوستان دروغین و دشمنان واقعی بدست خواهی آورد

زندگی کتابی است پر ماجرا
هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش آنرا دور نینداز

مثل ساحل آرام باش
تا مثل دریا بی قرارت باشند

جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار
که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست

یک دوست وفادار تجسم حقیقی از جنس آسمانی هاست
که اگر پیدا کردی قدرش را بدان

فکر کردن به گذشته
مانند دویدن به دنبال باد است

باد همیشه می وزد
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی، هم آسیاب بادی
تصمیم با توست

آدمی ساخته افکار خویش است
فردا همان خواهد شد که آنروز به آن می اندیشد

برای روزهای بارانی سایه بانی باید ساخت
برای روزهای پیری اندوخته ای باید داشت

برای آنان که مفهوم پرواز را نمیفهمند
هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی

فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست
دوست داشتن امری لحظه ایست
ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است

اگر روزی عقل را بخرند و بفروشند
ما همه به خیال اینکه زیادی داریم فروشنده خواهیم بود

علف هرز چیه؟!
گیاهی که هنوز فوایدش کشف نشده
پس هرگز دنیا را بی ارزش حساب نکن

زنان هوشیارتر از آن هستند
که مردانگی خود را به همسران خود نشان بدهند
سعی کن اعتمادت از آنها سلب نشود

تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است
پس همیشه امید به روشنایی داشته باش

چه خوب می شد اگر، اطلاعات را با عقل اشتباه نمی گرفتیم و عشق را با هوس
و حلال را با حرام و دنیا را با عقبی و رحمان را با شیطان

بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا.

رازهای عشق:


راز اول عشق

راز عشق در تواضع است. این صفت نشانه ی تظاهر نیست.

راز دوم عشق

راز عشق در احترام متقابل است.  احترام باعث می‌شود که او بتواند خودش باشد.

 راز سوم عشق

راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید. عشقی که آزادانه هدیه نشود، اسارت است.

 راز چهارم عشق

راز عشق در این است که رابطه‌تان را مانند یک باغ با محبت تزیین کنید. برای آنکه عشق همواره با طراوت بماند، باید به آن مثل هنر، خلاقانه نگاه کرد.

 راز پنجم عشق

راز عشق در خوش مشربی است. شوخی با دیگران را فراموش نکن، در ضمن مراقب شوخی ها هم باش. شوخی ناپسند نکن. شوخی باید از روی حسن نیت باشد، نه نیشدار.

 راز ششم عشق

راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگیت را خوشحال کند، کاری مثل دادن  لبخندی از روی محبت. نگذار که جویبار محبت تان از کمی باران، بخشکد.

 راز هفتم عشق

راز عشق در این است که حقیقت اصلی عشق، یعنی تفکر را از یاد نبری. آیا یک رابطه‌ی دراز مدت، مهمتر از اختلافات کوچک و زود گذر نیست؟

 راز هشتم عشق

راز عشق در این است که مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی، و صبر کنی تا خونسردی را دوباره به دست آوری.

قلبت را آرام کن تنها به این وسیله می‌توانی چیزها را همان طور که هستند، دریابی.

 راز نهم عشق

راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی. هرگز با فرض این که خودش این چیزها را می‌داند، از تحسین کردن غافل مشو.

مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بارها با خلوص نیت بگویی: دوستت دارم.

 گرچه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند.

 راز دهم عشقعاشقی+جملات زیبای عشق

راز عشق در این است که در سکوت دست یکدیگر را بگیرید. کم کم یاد می‌گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید.

ادامه نوشته

پندنامه



 همیشه حرفی را بزن که بتوانی بنویسی، چیزی را بنویس که بتوانی امضایش کنی و چیزی را امضا کن که بتوانی پایش بایستی.
- آنانکه تجربه‌های گذشته را به خاطر نمی‌آورند محکوم به تکرار اشتباهند.
- وقتی به چیزی می‌رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته‌ای.
- آدم‌های بزرگ شرایط را خلق می‌کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می‌کنند.
- آدم‌های موفق به اندیشه‌هایشان عمل می‌کنند اما سایرین تنها به سختی انجام آن می‌اندیشند.
 گاهی خوردن لگدی از پشت، برداشتن گامی به جلو است.
- هرگز به کسی که برای احساس تو ارزش قایل نیست دل نبند.
-همیشه توان این را داشته باش تا از کسی یا چیزی که آزارت می‌دهد به راحتی دل بکنی.
- به کسانی که خوبی دیگران را بی‌ارزش یا از روی توقع می‌دانند، خوبی نکن و اگر خوبی کردی انتظار قدردانی نداشته باش.
- قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.
-هرگاه با آدم‌های موفق مشورت کنی شریک تفکر روشن آنها خواهی بود.
- وقتی خوشبخت هستی که وجودت آرامش بخش دیگران باشد.
- به خودت بیاموز هرکسی ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.
-هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه‌ای می رسی که زندگیت را روشن می‌کند.
- هرگاه نتوانستی اشتباهی را ببخشی آن از کوچکی قلب توست، نه بزرگی اشتباه.
-عادت کن همیشه حتی وقتی عصبانی هستی عاقبت کار را در نظر بگیری.
 آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهایی را که باز می‌شوند، نبینی.
- تملق کار ابلهان است.
- کسی که برای آبادانی می‌کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند.
- آنکه برای رسیدن به تو از همه کس می‌گذرد عاقبت روزی تو را تنها خواهد گذاشت.
- نتیجه گیری سریع در رخدادهای مهم زندگی از بی‌خردی است.
-هیچ گاه ابزار رسیدن به خواسته دیگران نشو.
 از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربه کنی.
- دوست برادری است که طبق میل خود انتخابش می‌کنی .
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را.
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند و هدیه‌ها، معنی عهد و پیمان نمی‌دهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می‌گیری که خیلی می‌ارزی.

نکاتی چند از عشق و زندگی به سبک رایانه ای!

 

١- در زندگی و معاشرت با دیگران ، نرم‌افزار باشیم ، نه سخت‌افزار.

۲- برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی ، از سه کاراکتر “ع”، “ش” و “ق”، استفاده کنیم نه چیز دیگر.

۳- هیچ‌گاه قفل سی‌دی قلب مردم را نشکنیم که “تا توانی دلی به دست آور ، دل شکستن هنر نمی‌باشد”.

۴- چنانچه در کاری شکست خوردیم ، آن را “Shut Down” نکنیم بلکه آن را “Restart” کنیم.

۵ -برای مانیتور زندگی‌مان ، بک‌گراند (Background) سبز یا آبی را در نظر بگیریم نه سیاه یا دودی.

۶-برای سیستم قلبمان از مانیتورهای تخت و صاف (Flat) استفاده کنیم.

۷-برای حل اختلافات زناشویی ، روی گزینه ” گذشت و ایثار “، دابل کلیک (Double click) کنیم.

۸- برای فایل‌های اسرار زندگی‌مان ، پسورد (password) بگذاریم و آن را مخفی (Hidden) کنیم.

۹- همواره پیش از سخن گفتن ، سی پی یوی فکرمان را به کار بیندازیم.

١٠- بر صفحه مشکلات مردم ، کلید F1 باشیم و آنان را کمک و راهنمایی (Help) کنیم.

 

ادامه نوشته

GOD_IS_GOOD:



منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

 
ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را
آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.

که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور

آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی

به پیش اور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان اغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات اوردم

قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد.

قدرت تشکر کردن:

برای تشکر کردن از دیگران،انجام راههای زیر لازم و ضروری است:

1. اقدام به انجام برخی کارهای ابتکاری.

2. رفتار گرم و صمیمی.

3. زمان اهمیت بسیاری دارد.

4.راه‌های قدردانی و تعریف کردن از افراد را بیاموزید. 

 5.علاوه بر پیغام‌های قدردانی، مطالب با ارزش دیگر را نیز برای مشتریان خود بفرستید.

6.سعی کنید مطالبی بفرستید که تأثیر زیادی داشته باشد.

7.از روش‌های عجیب و خارق‌العاده استفاده کنید.

8.از کارکنان خود قدردانی کنید.

 9.از مشتریانی که از شما انتقاد می‌کنند تشکر کنید.

10.به اندازه‌ خدمت افراد از آنها تشکر کنید.

11.احساس قدرت گفتن متشکرم.

 ساده یا پیچیده با ایمیل یا با پست معمولی همواره مؤثر است. تنها زمانی عمل می‌کند که از ته دل قدردان باشید.

تشکر کردن نیاز به صداقت و قدرت دارد.

نحوه ی برخورد با افراد گوناگون:


برخی از خصوصیات افراد :

۱) آدم فضول: به زندگی همه سرک میکشد مانند یک نـگهـبـان سمج در امور دیگران مداخله می کند شایـعـه پراکنی میکند.

۲) همیشه مخالفت کننده: سـلـطه جـو پرخاشگر قلدر با همه چـیـز در ضـدیـت میباشد.

۳) مردد: عـدم صـراحـت تـصـمـیـم گـیری را به تعویق می اندازد مـسـایـل را نـادیـده میگیرد.

۴) همیشه شاکی: مدام شکوه و گلایه کرده اما هیچ کار مثبتی انجام نمیدهد.

۵) بدبین: منفی باف منتقد همیشه میگوید:این کار عملی نیست.

۶) تـنبل: تـرسو است و از ریسک کردن واهمه دارد بـی روح وخسته کننده اسـت در برابر تغییر و تحول مقاومت می کند.

۷) عقل کل: مصمم و رقابت جو تحمیل کننده و از خود راضی دیگران را احمق فرض میکند.

۸) تظاهر به خوبی: نـیـاز مـبرمی به توجه و مورد پذیرش قرار گرفـتـن از سوی دیگران دارد در تنهایی فرد کاملا متفاوتی است مقابل دیگران تظاهر به نجابت میکند.

۹) فضایی: در دنیای خودش زندگی می کند به مـحرک هـای مـعمولی واکنش نشان نمیدهد متفاوت با دیگران نا امید کننده.

۱۰) انفجاری: غیر قابل پیشبینی فریاد میکشد و دیگران را مرعوب کرده و ایجاد تنش میکند بی احساس عصبی و بدون کنترل.

۱۱) سوء استفاده گر: دیگران را برای رسیدن به اهدافش فریب میدهد از مسئولیت طفره میرود با القاء احساس گناه، دیگران را متقاعد میسازد.

۱۲) زیاد گریه کن: تـمایـل بـه گـریه و اخم با بدخلقی، دمدمی مزاجی و بـر انگیختن احساس ترحم دیگران را کنترل می کند یا با سکـوت طـولانی مـدت بـه مـقـصـود خـود میرسد بی مسئولیت و زودرنج میباشد مانند کودکان رفتار میکند.

۱۳) قربانی شده: منفی ترین نگرش را به زندگی دارد تمایل به دامن زدن به زیانها، بلاها و مشکلاتش دارد احساسات منفی بسیار را به دوش میکشد.

۱۴) طعنه زن: هـمیشه دیگران را تمـسخر کـرده و با سـخـنان نـیـشدار و طـعـنـه آمـیـز دیگران را تحقیر میکند.

▪ اکنون برای مقابله با افراد مذکور از راهکارهای ذیل بهره ببرید:

۱) اعتماد بنفس خود را از دست ندهید.

۲) به خاطر داشته باشید که واکنش شدید تنها کارها را بغرنج تر و وخیم تر میکند.

۳) انتظارات واقع بینانه داشته باشید. کاری از فرد نخواهید که قادر به انجامش نباشد.

۴) از تـغییر دادن فرد خودداری ورزید. بپذیرید که قادر به تغییر دادن وی نمی بـاشـیـد امـا می توانید واکنش خود را نسبت به رفتار وی تغییر دهید.

۵) اجـازه نـدهیـد شـما را بـازی دهـد. مـمـکن است با بـرانـگیـخـتـن احـساس گـنـاه و یا مسئولیت از شما سوء استفاده کند. از بازیهای احساسی وی بر حذر باشید.

۶) خود را برده او نکنید. با خود صادق باشید.

۷) روحـیـه و رویـه منـاسب خـود را حـفظ کنید. حفظ آبرو و اعـتـبار از دشـوارتـریـن کـارهـا می باشد. اجازه ندهید خشم، نفرت و تلخکامی ریشه بدوانند.

۸) بی درنگ با فرد مقابله کنید ( اما با منطق و حساب شده ). با به تعویق انداختن مقابله با فرد، تنها مسئله را وخیم تر میگردانید.

۹) رحم و شفقت جوانمردانه ای را از خود نشان دهید.

 اما برای مقابله با دیگران باید به نکات زیر نیز توجه کافی مبذول دارید:

ـ مقابله شما در خلوت و خصوصی باشد نه در انظار عمومی.

تنها در مورد یک موضوع در آن واحد بحث و گفتگو کنید.

هنگامی که نظر خود را بیان کردید دیگر آن را مرتبا تکرار نکنید.

تنها به رفتار فرد اشاره کنید نه خود فرد.

از طعنه زدن بپرهیزید.

از بکارگیری واژه های"همیشه" و "هیچ وقت" بپرهیزید.

انتقاد خود را در قالب پیشنهاد و یا پرسش مطرح سازید.

از آنکه با فرد مقابله کرده اید پوزش نخواهید.

تعریف و تمجید را فراموش نکنید.

شعر "پــــســـــرم"

                                                           پــــــســـرم

نـــشین یــکدم پـــسر جان در کــنارم                              کــــه امـــشب حـرف هایی با تو دارم

اگـــر پـــندی در ایـــن شــعـرم بـبینی                              و یـــــا حـــرفـــی اگر از مـــن شـنیدی

بـــه گـوش جـــان بــگیر این پند ها را                              مــــده از دســــت ایــــن گنجینه هـا را

پـــسر جــان چــهره ام را خــوب بنگـر                              ببین بــــرف سـفید بنشسته بــر سر

بـــوَد ایــن چــهــره ام آیــنــده ی تـــو                               بــوَد در چـــهره ی من، چــهره ی تــو

نــــظر کـــن صــورتــم آیینه ی توست                               و دیــــروزم دقــیقا" صــورت تــوســت

رخ مـــــن قـــــصّـه ی پـــر غــصّه دارد                               بــــه هـــر چـیـن گـفته و نــاگفته دارد

پـــسر جـــان زنـدگی این گونه باشد                               گــهــی نـــاسـاز و گــه سازنده باشد

زمـــان کـــاری بــــه کــــار مــا نــدارد                               زمـــــان چـــرخ خـــودش را مـی دواند

پــسر جـــان گر تو اندر خواب باشی                               و یــــا از رفـــتـن خــود بــــاز مــــانـــی

رفیقان مــی رونــد مـنـزل بــه مـنـزل                              تــــو مــی مـــانی هــزاران غصّه در دل

تــو ره گم کرده می گردی پسر جـان                             اســیر و خسته می گردی پـسر جـــان

هــمه در غــفلت خــود خواب باشند                             بــــه جـــــای بـــحر در مــــرداب بـاشند

پسر جان زندگی باغ است و بستان                             بـــــکـــاری گـــر نـــهـالــی در زمستان،

سـرانــجام بــــاغ تـــــو آبـــــاد گــــردد                             دلــــت از کِــشته ی خود شـــاد گــردد

درخــــت عــــلم و دانــایـی چـو کاری                             شــود نــامـــت بــه دنــــیا جـــاودانـــی

درخــــــت عــــلــم را کـــــن آبــــیـاری                            بــخـوان درس ای پـسرجــان تــا توانی

دلــــم خــــواهــد که تــو بیدار باشـی                           بـــه وقــــت زنـــدگــی هــشیار بـاشی

کــه عــمر آدمی چون جوی آب اسـت                           نکرده سود، آن کس را که خواب است

مــــرا مــــــوی ســــفیدم داد پــیغــام                            کــــه هـــستی آفــــتابــی بــر لـب بام

خـــــــدا دانــــــد نمی شــد بــاور مـن                           کــــه روزی پــیری آیـــد بـــر ســـر مـــن

ولــــــی آیینه بـــاشــــد راســت گفتار                          نــــشـان داد چــهـــره ام را داد هشـدار

کــــه ای خــــوابیده اندر خواب غـفلت                           چــــه وقـــت خـــــواب باشد قافله رفت

بــــــه پــــنـدار خــــودم بـــیدار بــــودم                           نــــدانـــستم کـــه مـــن در خواب بودم

دلـــم مــــی خـواست در آیینه یک بار                           بـــــبـیـنـم جـــــلــوه ای را از رخ یــــــار

کــه بــا لـــطـــف خـــدا بــیـــدار گــردم                           و بـــاقـــی مــــانــده ی عمر شاد گردم

ســـخــــن کـــوته نمایم ای پسر جـان                          بــگـیر ایـــن پــنـد هـــایــم با دل و جـان

در اوّل شــکــــر گـــزار خـــالـــقت باش                          پــــــس از آن در رضــای مـــادرت بــاش

اگــــــر شـــوق و هـــوای کـــعـبه داری                          طــــواف مـــادرت کـــــــن تـــــا تـــوانــی

دلــــــم خــــواهـــد کــه انــدر زندگانی                          بــــمـانـــد نـــــام نــیــکت جــــاودانــــی

الـــهی آن کــــه نـــامـت جــاودان بــاد                          بــــه لــــطف حـــق روانــت شادمان باد

دخترم... با تو سخن می گویم گوش کن با تو سخن می گویم(بیا بخوان بخاطر خودت)

دخترم... با تو سخن می گویم
گوش کن با تو سخن می گویم

زندگی در نگهم گلزاریست

و تو با قامت چون نیلوفر

شاخه ی پرگل این گلزاری

من در اندام تو یک خرمن گل می بینم

گل گییسو گل لب ها گل لبخند شباب

من بچشمان تو گل ها ی فراوان دیدم

گل عفت گل صد رنگ امید

گل فردای بزرگ گل فردای سپید

میخرامی و تورا می نگرم

چشم تو آیینه ی روشن دنیای من است

تو همان خردنهالی که چنین بالیدی

راست چون شاخه سرسبز برومند شدی

همچو پرغنچه درختی همه لبخند شدی

دیده بگشای ودراندیشه گل چینان باش

همه گلچین گل امروزند

همه هستی سوزند

کس به فردای گل باغ نمی اندیشد

آنکه همه گل ها به هوس می چرخد

بلبل عاشق نیست

بلکه گلچین سیه کرداری است

که سراسیمه دود در پی گل های لطیف

تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک

دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک

توگل شادابی

به ره باد مرو

غافل از بادمشو

ای گل صدپرمن

با تو در پرده سخن می گویم......

گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ

گل پژمرده نخندد بر شاخ

کس نگیرد زگل مرده سراغ

دختم با تو سخن می گویم......!

عشق دیدار تو بر گردن من زنجیریست

و تو چون قطعه الماس درشتی کمیاب

گردن آویز برای زنجیری

تانگهبان تو باشم زحرامی در شب

برخورد از رنج نپیچم همه روز

دیده از خواب بپوشم همه شام

دخترم ...گوهرمن

گوهرم... دخترمن

تو که تک گوهر دنیای منی

دل به لبخند حرامی مسپار

دزد را دوست مخوان

چشم امید برابلیس مدار

دیوخویان پلیدی که سلیمان رویند

همه گوهر شکنند

دیو کی ارزش گوهرداند

نه خردمندبود

آنکه اهریمن را

از سرجهل سلیمان خواند

دخترم ای همه هستی من

توچراغی توچراغ همه شب های منی

به راه باد مرو

توگلی دسته گلی صدرنگی

پیش گلچین منشین

تویکی گوهرتابنده بی مانندی

خویش را خوار مبین

آری ای دختركم

ای سراپا الماس

از حرامی بهراس

قيمت خودشكن

قدرخود رابشناس

قدرخود رابشناس ...

۶ راه برای پایان دعواها:



اختلاف نظر بین دو نفر طبیعی است. طبیعی تر از آن اختلاف نظر میان دو جنس مخالف است. درست است که همسران اغلب به معیار تفاهم با هم ازدواج می کنند ولی این تفاهم به معنای هم عقیده بودن در همه جریانات زندگی نیست. خیلی وقت ها، همسران بر سر یک مساله هر چقدر هم بی ارزش با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بارها و بارها از دست هم عصبانی می شوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعت ها طول کشیده و تبدیل به یک مشکل و بحران می شود و گاه زود به پایان می رسد اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدی تر گرفتار نشویم.


۱) علت عصبانیت را پیدا کنید: زمانی هایی هست که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه می شوید بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است. گاهی رفتار عصبی ممکن است دلیلی خارج از خانه داشته باشد بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند. در این مواقع ترک کردن فرد عصبانی کار عاقلانه ای نیست زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا می کند در حالی که این مساله نه تنها بهبود پیدا نمی کند بلکه اوضاع را بدتر خواهد کرد، زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را رها نخواهد کرد.


۲) آرام باشید: عصبانیت، غذای عصبانیت است. وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیده اید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بدتر از پیش خواهد کرد. در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.


۳) احساسات را در نظر گرفته و به زبان آورید: خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «می دانم عصبانی هستی» و اگر اوضاع کمی بهتر بود، بگویید «می دانم درباره این موضوع عصبانی هستی» این بیانات به فرد عصبانی این اطمینان را می دهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع به زودی حل می شود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری، تنها نیست احساس آرامش بیشتری می کند.

۴) همدردی کنید: اگر شما هم احساس عصبانیت می کنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید این احساس خود را به زبان آورید زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعی اش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بی تفاوت است، خشم اش بیشتر می شود.


۵) پیش قدم شوید: وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بوده اید برای صلح، چند قدم بردارید؛ این قدم ها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید .

۶) تکنیک متفاوت: این تکنیک به شما کمک می کند تا عیب جویی های بی دلیل را دفع کنید چون عیب جویی باعث می شود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بدتر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.

13 راه برای دادن یک پیشنهاد ازدواج موفق:

1_مطمئن گردید که فرد مناسبی را برگزیده اید.

 ٢_مطمئن شوید هر دوی شما آمادگی دارید.

 ٣_از پدر و مادر وی اجازه بگیریـد.

۴_بطریقی پیشنهاد بدهید که خوشایند وی باشد.

۵_در باره هدیه دادن به وی تصمیم بگیرید.

 ۶_مطمئن گردید پاسخ وی مثبت میباشد.

٧_ افراد زیادی را از قصد و تصمیم خود آگاه نسازید.

٨_ پیشنهاد خود را از حفظ نکنید.

٩_مکان و زمان مناسب را بیابید.

١٠_ او را دستپاچه نکنید.

١١_ انتظار همه نوع پیشامدی را داشته باشید.  

١٢_ اگر پاسخ وی منفی بود مایوس نشوید.

١٣_ خیلی زود و یا خیلی دیر پیشنهاد ندهید.

20 نکته ی اساسی که احترام شما نزد دیگران را بیشتر می کند:

 

۱ – سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود.


۲ – تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد.


۳ – به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند.


۴ – در شادی های مردم شریک شو.


۵ – نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی .نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود .


۶ – از لغزشها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده .


۷ – در جستجوی شگفتی ها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود .


۸ – در هدیه دادن بخیل نباش اگر چه قیمت آن کم باشد زیرا ارزش معنوی آن بیشتر از ارزش مادی است .


۹ – دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن زیرا کلمات دوست داشتنی به قلب ها نفوذ می کند .


۱۰ – در پی نصیحت مردم باش بگونه ای که آبروی مخاطب نرود .

۱۱ – با دیگران در حد توجه شان صحبت کن زیرا افراد میل دارند که در مدار توجه شان کسی با آنها گفتگو کند.


۱۲ – خوشبین باش و بشارت را در دور و بر خود پخش کن .


۱۳ – اگر دیگران کار خوبی انجام دادند از آنها تعریف کن زیرا ستایش در نفس اثر می گذارد اما در تعریف زیاده روی نکن .


۱۴ – کلمات خود را برگزین تا جایگاه تو بالا رود زیرا کلمه ی نیکو بهترین وسیله برای نوازش قلبهاست .


۱۵ – با مردم متواضع باش زیرا انسانها از کسی که احساس برتری می کند متنفر هستند .


۱۶ – در پی صید عیوب دیگران مباش بلکه به اصلاح عیوب خود مشغول باش .


۱۷ – هنرسکوت را بیاموز زیرا مردم کسی را که به آنها گوش می دهد دوست دارند .


۱۸ – دائره دانش خود را وسیع گردان و درهر روز دوست تازه ای بدست آور.


۱۹ – تلاش کن که تخصص و توجهات خود را متنوع تر سازی ،این کار موجب آن میشود که هم دائره علم تو افزایش یابد و هم تعداد دوستانت .


۲۰ – اگر کار خوبی برای شخصی انجام دادی منتظر عوض آن نباش.

مقابله صحیح با طلاق یا شکست عاطفی


پذیرفتن اینکه یک ازدواج یا رابطه عاطفی پایان یافته است هرگز کار آسانی نیست. صرف نظر از دلیل جدایی یا رضایت شما به جدایی، شکست در یک رابطه می تواند دنیای شما را به طور کل تغییر دهد و انواع احساسات دردناک را در شما به راه اندازد . اما کارهای بسیاری وجود دارد که شما می توانید برای گذشتن از این دوران سخت از آنها استفاده کنید. حتی می توانید از این تجربه درس بیاموزید و به یک انسان داناتر و قوی تر تعالی پیدا کنید.

شفا بعد از طلاق

چرا طلاق اینقدر آسیب وارد می کند، حتی زمانی که رابطه در طولانی مدت خوب نبوده است؟ طلاق یا شکست عاطفی دردناک است زیرا نه تنها شما رابطه را از دست می دهید، بلکه رویاها و تعهدات مشترکتان را نیز از دست می دهید. روابط عاشقانه با هیجان و امید زیادی به آینده آغاز می شود. زمانی که این روابط شکست می خورد، اندوه، استرس و ناامیدی عمیقی را تجربه می کنید. طلاق یا شکست عاطفی شما را در دنیای جدیدی وارد می کند. همه چیز آشفته شده است: کارهای روزمره و مسئولیت های شما ، خانه شما، روابط شما با خانواده و دوستان و حتی هویت خودتان. طلاق شما را در وضعیت نامعلومی نسبت به آینده قرار می دهد . آیا زندگی بدون همسرتان خوشایند خواهد بود؟ آیا فرد دیگری خواهید یافت؟ آیا زندگی را به تنهایی سپری خواهیدکرد؟ این بلاتکلیفی معمولا بدتر از یک رابطه ناخوشایند است.

بهبود یافتن از طلاق یا شکست عشقی دشوار است. اما مهم است که بدانید و مدام به خودتان یادآوری کنید که می توانید و این دوران را سپری خواهید کرد. اما شفا یافتن زمان می برد. بنابراین صبور باشید.

مقابله با جدایی و طلاق

1) بدانید که داشتن احساسات مختلف حق شماست.

این طبیعی است که احساس غمگینی ، فرسودگی ، ناکامی و گیجی بکنید. هم چنین درباره آینده احساس اضطراب داشته باشید . بپذیرید که این واکنش ها به مرور زمان کاهش می یابند.

2) به خودتان استراحت بدهید.

به خودتان اجازه دهید که احساساتتان را بشناسید و برای مدت زمانی، کمتر از حد معمول کار کنید. ممکن است قادر نباشید در شغل خود کاملا مفید باشید و وظایف خود را به خوبی انجام دهید. هیچ کس از قدرت ماورایی برخوردار نیست. به خودتان فرصت دهید تا خودتان را بازیابید و دوباره انرژی پیدا کنید.

3) در این مسیر به تنهایی حرکت نکنید.

احساساتتان را با دوستان و خانواده در میان بگذارید . بدانید که پیوستن به یک گروه حمایتی که در آن بتوانید با کسانی با موقعیت مشابه خودتان صحبت کنید بسیار مفید خواهد بود. منزوی شدن سطح استرستان را بیشتر می کند، تمرکزتان را کاهش می دهد و در کار ، روابط و سلامت عمومی تان اختلال ایجاد می کند . اگر احساس نیاز می کنید از کمک گرفتن از روانشناس ابایی نداشته باشید.

مراقبت از خود بعد از طلاق یا شکست عاطفی

آموختن مراقبت از خود می تواند یکی از باارزش ترین درس هایی باشد که شما از طلاق یا شکست عاطفی می آموزید. همان زمان که شما احساسات خود درباره فقدان را می شناسید و شروع به درس گرفتن از تجربه تان می کنید، می توانید تصمیم بگیرید که از خودتان بهتر مراقبت کنید و برای پیشرفت انتخاب های مثبتی داشته باشید. به عنوان مثال :

1) هر روز زمانی را به خودتان اختصاص دهید.

با برنامه ریزی روزانه فعالیت هایی را انجام دهید که به نظرتان آرام بخش است. به پیاده روی در طبیعت بروید، به موسیقی گوش کنید، از یک حمام گرم لذت ببرید، کتاب الهام بخش بخوانید یا در کلاس یوگا شرکت کنید.

2) به نیازهای خود توجه کنید.

در هر زمان و موقعیت نیازهایتان را بشناسید و آنها را ابراز کنید. به اعتقادات خود احترام بگذارید حتی اگر با اعتقادات دیگران متقاوت است . به عنوان روشی برای احترام به خواسته های خود"نه"بگویید بدون آنکه احساس گناه بکنید.

3) به روند زندگی روزمره خود بازگردید.

طلاق یا شکست در رابطه ممکن است در بیشتر حوزه های زندگی شما اختلال ایجاد کند . پس سعی کنید پس از یک دوران استراحت ، به امور روزمره خود بپردازید. زیرا این کار به شما احساس طبیعی بودن می دهد .

4) زمانی به خودتان فرصت دهید.

سعی کنید پس از ماه های اول طلاق یا جدایی هیچ تصمیم مهمی مثل آغاز کار جدید یا مهاجرت به شهر جدید را نگیرید. اگر ممکن است صبر کنید تا هیجانات شما اندکی فروکش کند به طوری که بتوانید تصمیمات بهتری اتخاذ کنید.

5) به دنبال علائق جدید باشید.

طلاق یا شکست عاطفی به عنوان یک پایان، یک آغاز کننده است. این فرصت را به خود بدهید تا در جستجوی فعالیت ها و علائق جدید باشید و سرگرمی های تازه ای را ایجاد کنید که به شما احساس لذت در اینجا و اکنون را به جای تمرکز بر گذشته بدهد.

آموختن درس های مهم از طلاق یا شکست عاطفی

در زمان بحران های عاطفی شانسی برای رشد و یادگیری وجود دارد . اینکه شما در حال حاضر در زندگی تان احساس خلاء می کنید به این معنا نیست که هیچ چیز برایتان خوشحال کننده نیست یا اینکه هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. در نظر داشته باشید که این دوره یک فرصت و زمانی است برای دانه پاشیدن به منظور یک تحول. شما می توانید از این تجربه برای شناخت بهتر خودتان و داشتن احساس قوی تر بودن استفاده کنید. برای پذیرش کامل یک شکست و سپری کردن آن نیاز دارید بفهمید که چه اتفاقی افتاد و نقش شما چه بود؟ این مسئله برای آگاهی از اینکه انتخاب های شما چگونه در رابطه گذشته تان تاثیر گذاشته است ، اهمیت ویژه ای دارد. آموختن از اشتباهات کلید دوباره تکرار نکردن آنهاست.
برخی از سوالات که خوب است از خودتان بپرسید عبارتند از:

1) به عقب برگردید و در یک مقیاس وسیع نگاه کنیدکه شما چگونه در مشکلات این رابطه، نقش داشته اید؟

2) آیا تمایل به تکرار همان اشتباهات یا انتخاب شخص اشتباه در رابطه ای بعد از رابطه دیگر دارید؟

3) فکر کنید و ببینید که چگونه در برابر استرس و نا امنی ها واکنش نشان می دادید؟ آیا می توانستید به طور سازنده تری رفتار کنید؟

4) به عنوان نقطه شروعی برای تغییر ، احساسات منفی خود را ارزیابی کنید . آیا شما در کنترل احساساتتان هستید یا آنها در کنترل شما هستند؟

شما نیاز دارید که در طول این بخش از فرایند شفا با خودتان صادق باشید . تلاش نکنید که کسی را مقصر بدانید یا اینکه خود را به خاطر اشتباهاتتان سرزنش کنید.زمانی که رابطه تان را مرور می کنید ، فرصتی برای آموختن درباره خودتان ، نحوه ارتباطتان با دیگران و مشکلاتی به دست می آوریدکه نیاز است روی آنها کار کنید. اگر بتوانید به طور دقیق انتخاب ها و رفتارهایتان را بررسی کنید، خواهید فهمید که کجای راه را اشتباه رفته اید و در نتیجه در آینده انتخاب های بهتری خواهید داشت.

چگونه با احساسات خود دوست شویم...؟!!


آیا تا به حال احساس کرده اید که خشم، افسردگی یا اضطراب شما را کنترل کند؟
آیا اغلب به صورت تکانشی کاری می کنید یا حرفی می زنید که بعد از مدتی از آن پشیمان شوید؟
آیا در ارتباط با دیگران دچار مشکل هستید؟
آیا احساسات شما مثل چرخ و فلکی است که به سرعت بالا و پایین می شود؟
آیا کنترل احساساتتان در دست خودتان است؟

احساسات نقطه اتصالی هستند که شما را با دیگران مرتبط می کنند و پایه و اساس توانایی شما برای درک خود و دیگران را تشکیل می دهند.
زمانی که از احساسات خود آگاه هستید می توانید به بهترین شکل با دیگران ارتباط داشته باشید، خلاقانه فکرکنید و در مدیریت چالش ها و استرس ها موفق باشید. اما با از دست دادن کنترل بر احساسات، در گردابی از گیجی، تنهایی و افکار منفی سرگردان خواهید شد. با تشخیص و متعادل کردن احساسات می توانید مهارت های ارتباطی خود را بهبود ببخشید و در مواجهه با مشکلات واکنش بهتری نشان دهید.

آگاهی احساسی چیست؟

خواه ما از احساسات خود آگاه باشیم خواه نباشیم، آنها در زندگی ما حضور مستمر دارند و بر هر آنچه انجام می دهیم، تاثیر می گذارند.
آگاهی احساسی به معنای دانستن آن چیزی است که شما در حال احساس کردن آن هستید و چرایی آن. در واقع توانایی تشخیص و ابراز احساسات لحظه به لحظه و درک ارتباط بین این احساسات و اعمال شما است. هم چنین آگاهی احساسی به شما کمک می کند که از احساسات دیگران آگاه شوید و با آنها همدلی کنید.
آگاهی احساسی از دو مهارت تشکیل شده است:

1. توانایی تشخیص تجربه احساسی خود در هر لحظه
2. توانایی مشاهده و هدایت احساسات بدون غرق شدن در آن ها

اندازه ی آگاهی احساسی شما چقدر است؟

اگرچه آگاهی احساسی پایه و اساس سلامت احساسی و روابط خوب و مستحکم را تشکیل می دهد، بسیاری از افراد نمی دانند از لحاظ احساسی در چه وضعیتی قرار دارند. در ادامه سوالاتی مطرح شده است که در صورت پاسخ به آنها تا حدودی از میزان آگاهی احساسی تان باخبر خواهید شد:
- آیا می توانید احساسات شدید مثل خشم، غمگینی و ترس را تحمل کنید.
- آیا احساسات خود را در بدنتان احساس می کنید؟ مثلا اگر غمگین باشید، آیا حساسیت جسمی در برخی مناطق مثل قفسه سینه یا شکم را تجربه می کنید؟
- آیا با احساسات خود راحت هستید؟ آیا به خودتان اجازه می دهید بدون قضاوت یا تلاش برای سرکوب ، خشم، غمگینی یا ترس را احساس کنید؟
- آیا در طول روز به همه احساسات خود توجه می کنید یا فقط به یک یا دو احساس می چسبید؟
- آیا به راحتی در مورد احساسات خود صحبت می کنید؟
- آیا راحت هستید که دیگران احساساتتان را بدانند؟
- آیا نسبت به احساسات دیگران حساس هستید؟ آیا برای شما آسان است که بفهمید دیگران چه احساسی دارند و خود را به جای آنها بگذارید؟
اگر پاسخ شما به اکثر سوالات معمولا یا حتی گاهی اوقات نیست، اصلا نگران نباشید. شما تنها نیستید. بیشتر افراد از احساسات خودشان آگاه نیستند. مطمئن باشید که می توانید با احساساتتان دوست شوید، حتی اگر زمان طولانی از آنها دور بوده اید.

چرا فرار کردن از احساسات ناخوشایند، جواب نمی دهد؟

همه ما با ظرفیت تجربه آزادانه ی احساسات انسانی مثل لذت، خشم، غمگینی، شادی، ترس و ... به دنیا می آییم و در سال های کودکی به راحتی احساساتمان را ابراز می کنیم. اما چه می شود که انسان با بزرگتر شدن ارتباطش را با احساساتش قطع می کند؟
شاید تجربه های تلخ و آسیب زای دوران کودکی و نوجوانی باعث این قطع ارتباط می شود. فرار کردن ار احساسات ناخوشایند به شکل های گوناگون مثل پرت کردن حواس به افکار و خیالات، ساعت ها پای تلویزیون و رایانه صرف کردن، چسبیدن به یک احساس و فرار از دیگر احساسات یا سرکوب کامل احساسات صورت می گیرد.

پیامدهای فرار کردن از احساسات:

1. خوب را همراه با بد از دست خواهید داد:

زمانی که احساسات منفی مثل خشم و ترس را خاموش می کنید، همزمان توانایی خود برای تجربه احساسات خوب مثل لذت، عشق و شادی را نیز از دست خواهید داد. زیرا لازمه درک لحظات خوب داشتن مهارت ارتباط با احساس در هر لحظه است.

2. این کار خسته کننده است:

شاید بتوانید احساساتتان را کم رنگ کنید اما نمی توانید آنها را کاملا محو کنید. سرکوب احساسات ناخوشایند انرژی زیادی از شما می گیرد و به مرور زمان شما را فرسوده می کند.

3. به روابط شما لطمه می زند:

هر چه فاصله شما از احساساتتان بیشتر باشد، فاصله شما از خودتان و دیگران نیز بیشتر خواهد شد زیرا داشتن روابط عاطفی مستحکم نیازمند آگاهی شما از احساساتتان است.
با احساسات خود دوست شوید.
فرآیند افزایش آگاهی احساسی عبارت از برقراری دوباره ارتباط با تمام احساسات اصلی یعنی خشم، غمگینی، ترس، تنفر، تعجب و شادی از طریق خود-شفادهی است. هر گاه این فرآیند را آغاز کردید، واقعیت های زیر را در ذهن خود حفظ کنید:

1. اگر به احساسات اجازه دهید، به سرعت می آیند و می روند.

ممکن است که نگران باشید بعد از ارتباط دوباره با احساساتی که از آنها دوری می کرده اید، بیش از پیش با آنها درگیر شوید. اما این چنین نیست. زمانی که ما در مورد احساسات خود وسواس به خرج ندهیم و فقط به عنوان بیننده ای بیرونی ، احساس خود را مشاهده کنیم، حتی سخت ترین و دردناک ترین احساسات نیز قدرت خود برای کنترل ما را از دست می دهند.
شاید در طول روز چیزی ببینید، بخوانید یا بشنوید که در یک لحظه احساس قوی در شما به راه بیندازد. اگر فقط نظاره گر آن احساس باشید، طولی نخواهد کشید که احساس متفاوتی جای آن را خواهد گرفت.

2. بدن شما می تواند نشانه ای از احساسات شما باشد.

احساسات به شدت در ارتباط با حساسیت های بدنی است. زمانی که یک احساس شدید را تجربه می کنید، احتمالا متوجه احساسی در جایی از بدن خود می شوید. با توجه به این احساس های بدنی می توانید از احساسات خود بیشتر آگاه شوید.
به عنوان مثال:
احساس ناراحتی در ناحیه معده : اضطراب و ترس
احساس ناراحتی در قفسه سینه و قلب : غمگینی یا عصبانیت از کسی
گرفتگی در گلو : نارضایتی از یک موضوع و ترس در ابراز آن

3. دفترچه احساسات داشته باشید.

ممکن است در طول روز احساسات مختلفی را تجربه کنید. خوب است که در طول روز به احساسا ت لحظه به لحظه ی خود توجه کنید و آنها را در دفترچه خود یادداشت کنید. اگر فرصت نمی کنید فقط یک علامت به صورت رمزی بگذارید و در پایان روز علامت ها را کامل کنید. پس از چند روز متوجه الگوهای مشترکی در احساسات خود خواهید شد و خواهید فهمید که در چه شرایطی (مکان، زمان یا در حضور اشخاص) مضطری ، غمگین یا شاد شده اید و از آن پس بهتر خواهید توانست آگاهانه، کنترل احساست را در دست خودتان بگیرید.

احساسات شما ارزشمندترین هدایای جهان را برای شما به ارمغان می آورند. زیرا به شما می گویند دقیقا چه چیزی را باید در درونتان تغییر دهید. پس عجله کنید. این هدایا منتظر بازشدن هستند

اعتیاد به رایانه و اینترنت

در حالی که صرف وقت در اینترنت می تواند مفید و سازنده باشد، استفاده افراطی از اینترنت ممکن است باعث بروز اختلال در زندگی روزمره، شغل و روابط شود. اگر شما هم احساس می کنید با دوستان اینترنتی خود راحت تر از دوستان واقعی تان هستید، یا نمی توانید بازی کامپیوتری یا اینترنتی را متوقف کنید، ممکن است جزو کاربران افراطی اینترنت باشید. در این مقاله می آموزید که نشانه های اعتیاد اینترنتی چیست و چگونه می توان استفاده از اینترنت را به حالت تعادل بازگرداند.

اعتیاد به رایانه یا اینترنت چیست؟

اعتیاد به اینترنت یا رایانه گستره ای از مشکلات کنترل تکانه را در برمی گیرد که عبارتند از:
- اعتیاد به روابط جنسی رایانه ای: استفاده وسواسی از سایت های حاوی مطالب جنسی یا اتاق های چت به طوری که تاثیر منفی بر روابط صمیمانه زندگی واقعی داشته باشد.
- اعتیاد به روابط رایانه ای: اعتیاد به شبکه های اجتماعی، اتاق چت، و فرستادن پیام به فضاهای مجازی به گونه ای که دوستان اینترنتی مهم تر از خانواده و دوستان واقعی باشند.
- دریافت اطلاعات زیاد: استفاده افراطی از موتورهای جستجو و دریافت حجم زیاد اطلاعات به گونه ای که منجر به کاهش در عملکرد سازنده و تعاملات اجتماعی با خانواده و دوستان شود.
اعتیاد به رایانه : استفاده افراطی و وسواسی از بازی ها یا برنامه های رایانه ای.
افرادچگونه به اینترنت وابسته می شوند؟
برای رها شدن ازاحساسات ناخوشایند و آزاردهنده
بسیاری از افراد به منظور مدیریت احساسات ناخوشایندی مثل استرس، تنهایی، افسردگی و اضطراب به اینترنت روی می آورند. زمانی که شما یک روز بد داشته اید و در جستجوی راهی برای فرار از مشکلات خود یا کاهش سریع استرس هستید، اینترنت می تواند یک منبع قابل دسترس باشد. گم کردن خود در فضای مجازی می تواند به طور موقت احساساتی مثل تنهایی، استرس، اضطراب ، افسردگی و خستگی را برطرف کند.

کاربرد سالم اینترنت در مقابل کاربرد ناسالم آن

اینترنت یک منبع پایدار و به روز اطلاعات و سرگرمی فراهم می کند که به آسانی در اکثر رایانه ها و تلفن های همراه قابل دسترسی است. ایمیل، وبلاگ، شبکه های اجتماعی، و فروم به شما اجازه می دهد در زمینه های مورد علاقه تان اطلاعات دریافت کنید و با دیگران در ارتباط باشید. اما چه مقدار استفاده از اینترنت، خیلی زیاد محسوب می شود؟
استفاده افراد از اینترنت متفاوت است. ممکن است شما به فراخور شغل خود، به طور گسترده نیاز به استفاده از اینترنت داشته باشید یا برای حفظ ارتباط با خانواده تان که دور از آنها زندگی می کنید، به شدت وابسته به شبکه های اجتماعی باشید. صرف زمان زیاد به صورت آنلاین تنها زمانی یک مشکل به حساب می آید که زمان زیادی را از شما بگیرد و باعث شود شما روابط، شغل، مدرسه یا دیگر چیزهای مهم زندگی تان را مورد غفلت قرار دهید.
اگر شما هم رفتارهای وسواسی اینترنتی دارید ، با توجه به پیامدهای منفی در زندگی واقعی تان، حالا وقت آن است که دست به کار شوید و یک تعادل جدید به دست آورید.


ادامه نوشته

10 اشتباه رایج در مدیریت زمان


آیا زمانتان را به خوبی مدیریت می کنید؟ اگر شما هم مثل اکثر مردم باشید،‌احتمالا پاسختان مثبت نخواهد بود.


شاید احساس خستگی می کنید و اغلب مجبورید تا دیروقت کار کنید و درس بخوانید تا پرو‍ژه هایتان را تحویل دهید. شاید هم در ذهنتان در حال حرکت از بحرانی به بحران دیگر هستید و این موضوع برایتان استرس زیادی را به دنبال دارد. بسیاری از ما می دانیم که می توانستیم زمان را به شیوه بهتری مدیریت کنیم اما تشخیص اشتباهاتمان در این مسیر و بهبود عملکرد کار دشواری است.
هرگاه بتوانیم زمان خود را به خوبی مدیریت کنیم،‌به طور قطع در تحصیل و کار موفق هستیم و استرس کمتری را تجربه می کنیم. ما می توانیم زمان خود را به کارهایی اختصاص دهیم که در پیشرفت و موفقیت تحصیلی ما تغییر عمده ای ایجاد می کنند. در این مقاله به معرفی و بررسی اشتباهات رایج در مدیریت زمان و ارائه راهکارهایی جهت فائق آمدن به آنها اشاره می کنیم:


1) ناکارآمدی در تهیه لیست کارها

آیا تا به حال این احساس دردناک را داشته اید که فراموش کرده اید بخش مهمی از یک کار را انجام دهید. اگر بله ،‌احتمالا از لیست انجام کارها استفاده نکرده اید (یا اگر استفاده کرده اید ممکن است به خوبی آن را به کار نگرفته اید).

برای تهیه لیست انجام کاره باید سه مرحله را انجام دهید:


- نوشتن فهرستی از تمام کارهایی که دارید. می توانید برای مرتب و واضح تر شدن لیست ها،برای حوزه های مختلف مثلا شخصی، تحصیلی، کاری و خانوادگی لیست های جدا تهیه کنید.


- بهتر است برای کارهای بزرگ مثل پرو‍ژه ها هر کار را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید. هرچه کارها را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید برداشتن گام ها برایتان آسان تر خواهد شد.

- اولویت بندی: در لیست خود مشخص کنید کدام کار اهمیت بیشتر یا کمتری دارد . می توانید با شماره های 1، 2، 3، 4 ترتیب اهمیت و ضرورت کارها را نشان دهید.                                                 

2) نداشتن هدف گزاری شخصی

آیا می دانید که دوست دارید تا 6 ماه آینده کجا باشید؟ 1 سال دیگر چطور؟ یا حتی 10 سال دیگر؟
اگر برای این سوالات پاسخی ندارید،‌الان زمان آن است که اهداف شخصی تان را مشخص کنید. هدف گزاری شخص برای مدیریت صحیح زمان امری ضروری به حساب می آید. زیرا هدف ها به شما یک جهت گیری و چشم انداز به سمت انجام کارها می دهد. وقتی که می دانید می خواهید به چه سمتی حرکت کنید،‌ بهتر می توانید اولویت ها،‌زمان و منابع لازم برای رسیدن به آن هدف را مدیریت کنید. هم چنین هدف ها به شما کمک می کنند که تصمیم بگیرید چه چیز ارزش صرف زمان را دارد. لازم است که برای تدوین هدف هایتان نکات زیر را رعایت کنید. یک هدف خوب باید:


1. دقیق و صریح باشد
ما باید اهدافی را معین کنیم که دقیق و صریح باشند. اهداف باید آنقدر دقیق و صریح باشند که دقیقاً مشخص شود باید در چه جهتی حرکت کنیم. صراحت هدف هم به اندازه جهت اهمیت دارد.


2 . قابل اندازه گیری باشد
هدف را باید بشود اندازه گرفت. برای ارزیابی پیشرفت نیاز به اعدادی داریم که با هم مقایسه کنیم. اگر می خواهید پولدار بشوید کافی نیست که هدف تان این باشد که پول در بیاورید. مقدار پولی را که می خواهید به دست بیاورید در چارچوب زمانی مشخص اعلام کنید. کمیت هدف را باید بتوانید اندازه بگیرید تا بتوانید اگر لازم شد در طول مسیر اعمال خود را تنظیم کنید.


3. قابل دستیابی باشد
هدفی که دسترسی به آن ممکن نباشد شخص را به اندازه کافی برنمی انگیزاند. خیلی ها فکر می کنند هرچه هدف بزرگتر باشد بیشتر برای رسیدن به آن تلاش می کنند اما همان طور که از قدیم گفته اند سنگ بزرگ علامت نزدن است. مغز خیلی زود هدف خیلی بزرگ را کنار می گذارد چون خود شما هم باور ندارید که بتوانید آن را عملی سازید.


4 . واقعی باشد
باید در هدف گذاری با خودمان صادق باشیم. افزایش 50 درصدی معدل پایان ترم، وقتی که بیشتر وقت تان را پای تلویزیون صرف دیدن فوتبال یا سریال می کنید از واقع گرایی به دور است. اگر هدف تان واقعی نباشد مغز باز هم آن را ندید می گیرد. هدفی انتخاب کنید که برای خودتان معقول باشد.


5محدوده زمانی تعیین کنید.
زمان تنها منبعی است که کاملاً یکسان در اختیار همه قرار گرفته است. این منبع ارزشمند موفقیت یا شکست شما را رقم می زند. برنامه ای که چارچوب زمانی برای آن تعریف نشده محقق نمی شود چون انسان تمایل ذاتی برای به تعویق انداختن کارها دارد. اگر زمان را محدود کنید به خودتان پیام می دهید که باید به انجام کارهایتان متعهد باشید.


ادامه نوشته

راهکارهایی برای غلبه بر عادت خودارضایی


خود ارضایی عادتی است که می تواند تاثیر نامطلوبی بر مردان و زنان تمامی سنین داشته باشد.

خود ارضایی عادتی است که به سرعت ایجاد می شود و می تواند تاثیر نامطلوبی بر مردان و زنان تمامی سنین داشته باشد. بر اساس مطالعات انجام شده خودارضایی اثرات منفی جسمی و روانی متعددی بر افراد می گذارد. اگر شما در تلاش هستید تا بر این عادت غلبه کنید، مطمئن باشید که ممکن است (اگرچه مثل هر عادتی نیاز به تلاش و زمان دارد).
تصمیم گیری اولین قدم است. شما باید تصمیم بگیرید این کار را کنار بگذارید. زمانی که این تصمیم را گرفتید، مشکل تا حد زیادی حل شده است.
این تصمیم گیری باید فراتر از یک امید یا آرزو باشد. باید واقعا یک تصمیم باشد.
به یاد داشته باشید شما انسان هستید . انسان دچار اشتباه می شود و دارای تمایلات جنسی است. هیچ یک از این چیزها شما را به یک آدم بد تبدیل نمی کند. خودتان را ببخشید و به خاطر داشته باشید که شما بزرگتر از مشکلتان هستید.


در ادامه راهکارهایی ارائه شده است که به شما کمک می کند کنترل بیشتری بر تمایلات و عادات خود به دست آورید:


1) تنبیه و سرزنش خود را متوقف کنید:

اگر شما مدام در حال تنبیه و سرزنش کردن خود برای انجام خودارضایی هستید، هم چنان در حال فکر کردن به این مسئله به صورت تمام وقت هستید. به جای سرزنش کردن، به این فکر کنید که این موضوع یک مسئله است و شما تصمیم دارید که برای آن راه حلی پیدا کنید.


2)هر چیزی که شما را برای خودارضایی وسوسه می کند ، حذف کنید. برخی از این عوامل عبارتند از:
- دسترسی به مضامین پرونوگرافی: اگر شما عکس ها یا فیلم های تحریک کننده دارید باید آنها را دور بریزید. اگر در کامپیوتر خود تصاویر، فیلم ها یا آدرس سایت های پرونوگرافی دارید ، آنها را حذف کنید.
- وسایل جنسی: اگر بازیچه ها و وسایل تحریک کننده در دسترس دارید، آنها را دور بریزید.
- - زمان های خاصی از شبانه روز: اگر در زمان های خاصی بیشتر وسوسه به خود ارضایی می شوید، برای آن زمان برنامه ای را تنظیم کنید . مثلا اگر در پایان شب بیشتر وسوسه می شوید، تا زمانی که به شدت خواب آلوده نشده اید به اتاق خواب و تخت خواب خود نروید. سعی کنید با دیدن تلویزیون، کتاب یا مجله خواندن یا انجام کارهای مورد علاقه ، خودتان را سرگرم کنید.
- کسالت: اگر کارهای کمی برای انجلم دادن دارید و این باعث می شود ذهنتان مدام به افکار جنسی مشغول شود، برای خودتان برنامه پرکاری تنظیم کنید. تعیین کردن هدف های روشن برای آینده تاثیر فراوانی دارد.شما خواهید دید که در صورت مشغول بودن به کارهای مختلف، کمتر دچار وسوسه برای خودارضایی خواهید شد.
- تنهایی : اگر شما به دلیل زیاد تنها بودن دچار خودارضایی می شوید به دنبال راه هایی برای پرکردن تنهایی تان باشید. افزایش ارتباطات با دوستان و خویشاوندان، شرکت در دوره ها و جلسات عمومی، رفتن به پارک برای پیاده روی از راه های پرکردن تنهایی است.


3) فعالیت های دیگری برای صرف زمان و انرژی تان پیدا کنید:

زندگی تان را با فعالیت های مختلف پر کنید. هیجان کارهای مختلف می تواند جایگزین تمایل به خودارضایی شود و باعث شود دفعه بعدی که دچار وسوسه خود ارضایی می شوید، روشی برای پرت کردن حواس خود داشته باشید. برخی از گزینه های زیر را امتحان کنید:

- خلاق باشید : فعالیت های هنری مثل نقاشی، موسیقی و نمایش تا حد زیادی به تغییر مسیر تمایلات جنسی و قرار گرفتن در مسیر خلاقیت و سازندگی کمک می کند.

- ورزش کردن: ورزش مورد علاقه خود را پیدا کنید و آن را پیگیری کنید.
- تغذیه سالم: استفاده از میوه ها و سبزیجات و غذاهای طبیعی قدرت کنترل شما را افزایش می دهد.
- یک سرگرمی جدید پیدا کنید یا مهارت جدیدی را فرا بگیرید: یاد گرفتن چیزی که نیازمند تلاش و وقت گذاشتن است تمرکز ذهن شما را به جای لذت زودهنگام حاصل از خودارضایی بر لذت تاخیر یافته ی حاصل از دستیابی به اهداف قرار می دهد. مهارت هایی مثل آشپزی، باغبانی، نجاری، سخنرانی را امتحان کنید.

- کارهای داوطلبانه و خیریه انجام دهید:انرژی خود را به کمک به مردمی اختصاص دهید که نیاز به کمک شما دارند. عضویت و فعالیت در گروه ها و انجمن های مردم نهاد و خیریه علاوه بر اینکه در شما حس مفید بودن ایجاد می کند ، باعث می شود در محیط اجتماعی قرار بگیرید و دوستان زیادی پیدا کنید.


4)صبور و مقاوم باشید:

متوقف کردن اعتیاد به خودارضایی به آسانی خاموش کردن یک چراغ نیست. بلکه یک فرایندی است که نیازمند تعهد است و ممکن است شما در مراحل مختلف دچار برگشت یا اشتباه بشوید. مهم این است که بر تصمیم و تعهد خود باقی بمانید و در هر نقطه دوباره آغاز کنید.


5)یک سیستم پاداش قرار دهید:

با خودتان قرارداد ببندید که به ازای هر روز که خود ارضایی نکنید هزار تومان در یک صندوق بیندازید و در پایان هفته با پول آن چیزی را که دوست دارید برای خود بخرید.

راهکارهای زیر هم به شما کمک خواهد کرد:

-اگر با دوستانی ارتباط دارید که آنها هم عادت به خودارضایی دارند ارتباطتان را کمتر کنید.

-زیاد در آینه خود را نگاه نکنید و دیدن خودتان را فقط محدود به نظافت و مرتب کردن در حد معمول بکنید.
-زمانی که به تخت خواب می روید لباس هایی بپوشید که درآوردن آنها دشوار باشد.

-ذهن خود را به مطالب مفید و آموزنده مشغول کنید. فهرستی از کتاب ها، مجلات و سایت های مورد علاقه خود تهیه کنید و آنها را در دسترس خود قرار دهید. هر روز زمانی را به مطالعه کتاب ها، مجلات و رمان های موردعلاقه تان اختصاص دهید. رمان به شما کمک می کند در طول روز به داستان آن فکر کنید.


-دعا و عبادت کنید: البته در دعاهایتان زیاد با مشکلتان مشغله ذهنی نداشته باشید. چون می خواهید کمتر به آن فکر کنید. بلکه از خدا بخواهید به شما کمک کند حقایق زندگی را بهتر درک کنید و رفتار و گفتار نیک را پیشه کنید.


-یک لیست از کارهای لذت بخش تهیه کنید (مثلا تماس تلفنی به یک دوست، رفتن کنار پنجره و نوشیدن یک لیوان چای یا قهوه، قدم زدن تا پارک نزدیک خانه ، گوش دادن به یک موسیقی) و آن را درجایی از اتاقتان نصب کنید . زمانی که دچار وسوسه خود ارضایی می شوید دستهایتان را به هم بزنید و با صدای بلند یک کلمه یا عبارت را بگویید ( مثلا: پاشو، بسه ، استوپ و ...) و به لیست کارهای مورد علاقه تان نگاهی بیندازید و یکی از آنها را انتخاب کنید.


-به رشد شخصی خود بپردازید: شناخت ویژگی های خود و تلاش در جهت بهبود آنها تاثیر ویژه ای در کاهش عادات و رفتارهای منفی می گذارد.


-در ذهن خود، خود ارضایی را با یک تصویر یا کار ناخوشایند تجسم کنید . یعنی خودتان را در حالت خود ارضایی تجسم کنید در حالی که در یک جوی آب کثیف و پر از لجن خوابیده اید و لجن ها روی صورت شما را پر کرده است. این صحنه را بارها و بارها تجسم کنید. خواهید دید که به تدریج لذت خودارضایی در شما از بین خواهد رفت.

سوالات جلسه خواستگاری


درخواستگاری سئوالاتی باید مطرح شود که به شناخت عقلانی و واقعی دختر و پسر از یکدیگرمنجر شود و از طرح سئوالاتی که فقط بعد احساسی افراد را مشخص میکند باید اجتناب نمود در ادامه بعضی از مهمترین محورها عنوان می گردد:

الف) سئوالات در خصوص مسئولیت پذیری و انجام وظایف فرد

ب) سئو الاتی در مورد ثبات فکری و احساسی فرد

ج) انعطاف پذیری فرد

د)تقسیم وظایف و نقش زن و مرد

ه)مسائل اقتصادی خانواده

و) میزان استقلال یا وابستگی فرد

ز)صفات شخصی و روانی

ح)مسائل اعتقادی و اخلاقی

ق) دوستان

ص)خانواده

ط)برنامه ی تفریحات - سرگرمی وبرنامه برای ارتباطات درون خانواده

چه سئوالاتی در جلسات آشنایی دختر و پسر جهت خواستگاری و ازدواج باید مطرح شود:

من بیشتر دوست دارم به جای ماهی به شما ماهیگیری را یاد بدهم. یعنی نحوه سئوال ساختن را می گویم، سئوال را خودتان طرح کنید .

نکاتی وجود دارد که در طرح سئوالات جلسات خواستگاری ، شناسایی دختران و پسران در رابطه هایشان یا ....، کمک می کند که فرد شناخت عقلانی ( نه احساسی) نسبت به طرفش کسب کند باید دارای شرایطی باشد که بعضی از آنها به قرار ذیل است:

1 - فکر نکنیم که سئوالات باید استاندارد شده و از پیش تعیین شده و با جوابهای مشخص باشد، باید هنگام گفتگو مانند آدم آهنی خشک نباشیم و سعی کنیم سئوالات را در همان جلسه نسبت به هرچیزی که مبهم هست، طرح کنیم.

2 - سئوالات کلی برای شروع خوبست ولی فایده های آن اندک هستند. مثلا این سئوالات:
نظر شما در مورد حجاب چیست؟

- شما چه توقعی از همسر آیند ه ات داری؟

- شما نظرت در مورد اخلاق و ایمان چیه؟

- میعارهای شما برای ازدواج چیست؟

- شما چه نقشی برای زن در خانواده ، یا چه نقشی برای مرد در خانواده قائل هستید؟

چون سئوالات این چنین کلی، حتما جواب کلی دارد و جوابهای کلی چون مبهم و ناشفاف هستند ، طرفین همانطور که دوست دارند بر اساس ذهنیات خود تفسیر می کنند و این مفهوم شناخت از یکدیگر را با تحریف روبرو می سازد

3 - به جای سئوالات کلی، سعی کنید مفاهیم را به زودی به طرف مصداق ها و مثالهای عینی بکشانید، و با طرح مسئله فرد را در موقعیت قرار دهید. موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساس، فکری یا رفتاری نشان می دهند.
شما بهتر است به عنوان مثال به جای اینکه این سئوال کلی را بپرسید که نظرتان در مورد حجاب چیست؟ می توانید سئوالات جزئی زیر را بپرسید؟
آیا آقایان هم باید حجاب داشته باشند؟ اگر بلی چند تا مثال بزنید؟
آیا شما خانواده ای را دیده اید که به خاطر رعایت نکردن حجاب از طرف مرد گسسته شده است؟
آیا به نظر شما برای حجاب خانم حتما چادر ضروریست؟
آیا مانتو و مقنعه را حجاب می دانید؟
آیا روسری و لباس پوشیده مثل بلوز و شلوار حجاب هست؟
آیا خانم می تواند بین افراد نزدیک مثل پسر عمو، دوست ، پسر خاله، یا اقوام بدون روسری باشه؟
آیا تفاوتی بین پوششی که خانم با شوهرش داره و پوششی که با پسر خاله اش داره وجود داره، تفاوتش چیه؟
آیا به فرض پذیرش حجاب مورد نظر شما، کار خانم در محیط هایی که کاملا مردانه هست ، مثل یک کارخانه یا معدن یا ...، اشکالی داره؟
آیا یک آقا یا یک خانم پس از ازدواج می تواند یک ارتباط عاطفی با جنس مخالف داشته باشه ؟ سطح این ارتباط را مثال بزنید؟ حدودش چقدر است؟
آیا برای یک خانم دست دادن به یک اقوام نزدیک مثل پسر عمه را می پذیرید؟
آیا خنده ، شوخی، و سر به سر گذاشتن یک آقایی را که ازدواج کرده با خانمهای دوست و فامیل را قبول دارید، یا همین مورد را در مورد خانمها می پذیرید؟
و صدها سئوال از این دست که تمرکزشان بر جزئیات هست؟ یعنی مثالهایی که در زندگی های مختلف کم و بیش ممکن است پیش بیاید.
(این به شما بستگی دارد که سئوالهای را جزئی و با مثال و متناسب با حال و احوال خود طرح کنید)

4- حال که در بند یک متوجه شدیم سئوال کلی نباشه و قابل انعطاف باشه و از پاسخ سئوالات قبلی در بیاید و در سئوال دوم هم جزئی سازی و شفاف سازی را گفتیم نوبت به این می رسد که این سئوالات جزئی و دقیق و عملیات را حول چه محورهایی تهیه کنیم.

ادامه نوشته

چه طور بفهمیم فردی معتاد است

علامت مشخصه فردی که نشئه است :

خارش بخصوص در بازوان ، صورت بویژه پیشانی و بینی ، آلت تناسلی و سرخ شدن چشمها . استفاده بیش از حد از تریاک موجب استفراغ میشود که در بین معتادین به تگری زدن معروف است و فرد معتاد به محض استفراغ حالش بهبود میابد . بر خلاف فرد حشیشی که با وجود استفراغ کردن تا چند روز حالش بد باقی می ماند . بیماران معتقدند که تریاک مزاج سرد دارد لذا برای از بین رفتن آثار استفاده بیش از اندازه آن از موادی که طبع گرم دارند ( مواد قندی ) استفاده میشود . در مجموع معتادین با مواد غذایی که طبع سرد دارند مانند برنج و کله پاچه رابطه خوبی ندارند . معتادین معتقدند آب لیمو اثر تریاک را از بین میبرد و به نشئگی خاتمه میدهد .

مصرف کنندگان معتقدند شیره مزاج گرم دارد لذا برای بریدن آن (از بین رفتن آثار استفاده بیش از اندازه ) از موادی که طبع سرد دارند مانند هندوانه استفاده میشود .
به گفته افراد وابسته به مواد افیونی یبوست ناشی از مصرف تریاک بسیار شدید است و لذا اکثرمعتادان به ملینها روی می آورند و در سنین بالا دچارعارضه هموروئید (بواسیر) میشوند .
افراد معتاد به علت ترس از لو رفتن به مسافرت نمیروند به هیچ وجه حاضر نیستند در بیمارستان بستری شوند و پس از بستری شدن اجباری در بیمارستان ، معتادین اصرار عجیبی در نشان دادن علائم بهبودی دارند . این افراد با کسی در گیر نمیشوند چون اگر بازداشت شوند اعتیادشان لو میرود . گذشته از آنچه گفته شد افراد معتاد کاملا ترسو هستند و حتی باصدائی کم از جا می پرند . شنیده میشود که بعضی از دانشجویان در شبهای امتحان تا حتی ۳ شب با مصرف تریاک بیدار میمانند و درس میخوانند اگر چه نشئگی باعث سرحالی و افزایش هوشیاری فرد میگردد اما عموما این دانشجویان بعد از مدت کوتاهی مبتلا به اعتیاد دائم تریاک میشوند و میزان مصرفشان بیشتر شده ومعمولا به آن درجه از سرحالی و هوشیاری هم برای ادامه تحصیل دست نمی یابند ودر نهایت بعلت اعتیاد ترک تحصیل میکنند .

خود معتادین معتقدند فردی که نشئه است فک میزند یعنی خیلی دوست دارد حرف بزند و دوست دارد دیگران به حرفهای او توجه نمایند . فرد معتاد به تریاک پس از نشئه شدن میتواند یک خاطره کوتاه را شاخ و برگ داده و ساعتها با آن جمعی را سرگرم کند افرادی که تریاک را به صورت تدخینی مصرف میکنند اگر دوره های خماری و محرومیت ندیده باشند عموما قیافه ای مانند افراد عادی دارند . این افراد معمولا موهای پر پشتی دارند و اگر در رفتارشان دقت نمائیم همیشه در حدود ساعت خاصی یافتن آنها غیر ممکن است!!

البته افرادی که مدتها از وافور استفاده کرده اند ، به علت فشار منفی لازم برای کشیدن دود وافور در حفره دهانی عموما گونه های فرو رفته دارند .تریاک بوی خاصی دارد که پس از چند بار استشمام خاطره آن در ذهن باقی میماند و این بو هر چه قوی تر باشد نشانگر مرغوبیت بیشتر تریاک مصرفی فرد معتاد است .این ماده در بین عوام به ( تل ) مشهور است . مصرف کنندگان نامهای دیگری چون تی تی و سیاه نیز برآن نهاده اندو به معتادان آن اصطلاحا تل باز می گویند. این ماده عموما به صورت گرمی یا مثقالی فروخته میشود . هرمثقال gr ۶۸۷۵/۴ می باشد که معتادان به آن هشت نخود هم میگویند . بعضی از اوقات تریاک در بسته های ۶ ، ۱۲ ، ۲۵ گرمی فروخته میشود . معتادانی که مصرف بالائی دارند (وافوریها) عموما تریاک را به صورت لول تهیه میکنند که معادل ۲۰-۱۶ گرم میباشد. در قدیم از واحد دیگری به نام سیر استفاده میشد که معادل ۱۶ مثقال یا ۷۵ گرم بود . ۵۲- ۵۰ لول معادل یک کیلو گرم میباشد . گونه های استعمال تریاک بین معتادان به سیخ و سنگ ، سیخ و سوزن ، قل قلی ، وافور وخوردن تریاک یا حب کردن معروف است.

ذکر ابزارهایی که وجود آنها حاکی از مصرف مواد میباشند خالی از فایده نیست و میتواند ما را در شناسایی افراد مصرف کننده یاری کند :

- وافور , قلیان , چپق , پیپ, انبر کوچک.
- سیخ , میله , چوب لباسی فلزی که بریده شده باشد , سنجاق باز شده و سوزنهایی که سر آن سیاه شده باشد .
- قوطی کنسرو یا شیشه مربا که در آن سوراخ شده باشد و یا قوطی روغن یک لیتری که بالای آن تنگ شده باشد .
- هویج یاسیب زمینی که شبیه پیپ سوراخ شده باشد .
- سرنگهای مستعمل , قطره چکان .
- زرورق پاکت سیگار که باز و پهن شده باشد , اسکناسهای لوله شده .
- لوله هائی به طول حدود ۲۰ سانتی متری از جنسهای مختلف به ویژه کاغذ مقوا چوب نی , لوله های حصیری ولوله خالی خودکار .
- قاشق غذاخوری و چای خوری سیاه شده .
- تکه های پلاستیک و کاغذدر اندازه های حدود ۱۵*۱۵ سانتی متر.
- تکه های پلاستیک در اندازه حدود ۱×۱ سانتی متر( باقی مانده از بسته بندی هروئین یا کراک و . . .) .
- تکه های دستمال کاغذی , پنبه , اسفنج , فیلترسیگار که گوشه های آن سوخته باشد .
- وجود آب لیمو , جوهر لیمو و لیمو ترش در اطاق و در محلهای غیر معمول .
- پوکه های آمپول .
- افراد معتاد جهت مخفی کردن قرمزی چشم خود اغلب قطره های چشمی مثل نفازولین و بتامتازون همراه خوددارند .
- افراد معتاد به کراک جهت مصرف آن از دستشویی وحمام استفاده میکنند و چون کراک موقع مصرف بویی ندارد کسی متوجه آن نمیشود . جالب توجه اینک خانواده مصرف کنندگان کراک متذکر این نکته هستند که وقتی فردمصرف کننده در دستشویی یا حمام است مدام صدای فندک از این مکانها به گوش میرسد . اغلب آنها فندکی با کپسول بزرگ دارند که به هیچ وجه آنرا از خودجدا نمیکنند .
علاوه بر اینها فردمعتاد معمولا: دچار یبوست مزمن, تپش قلب , عفونتهای پوستی , التهاب معده , بیماری کبدی میشود . مسمومیت داروئی ( اقدام به خودکشی و یا مسمومیت اتفاقی ) و حوادث و تصادفات مکرر و همچنین علائم خاص روانپزشکی چون : تغیرات رفتاری , پرخاشگری , افسردگی, بی تفاوتی , ناتوانی جنسی , توهم و یاهذیان , کاهش سطح هوشیاری , مشکلات قانونی مکرر , انجام ندادن وظایف خانوادگی , افت کارکرد شغلی فرد و یا تغییرات شخصیتی و درخواست بی دلیل یا بیش از حد برای تجویز داروهای آرامبخش و مسکن همگی ما را در مورد نشانه های غیر مستقیم فردمعتاد هوشیار میکند .

● تاثیرات افیون بر معتاد

اعتیاد علاوه بر اثرات درونی، دگرگونی هایی نیز در روحیه ، اخلاق،‌شخصیت و ظاهر معتاد به وجود می آورد که در اینجا نمونه هایی از آنها آورده شده است، بیشتر به این خاطر که نزدیکان معتاد به ویژه پدران و مادران به مجرد احساس بیماری اعتیاد فرزند خویش ، تا اعتیاد تارو پود بیمار را فرا نگرفته است ، او را از این راه مرگبار باز داشته و به درمانش بپردازند .
- تمایل معتاد به کناره گیری از بستگان به ویژه پدر ومادر و خواهر و برادر و اشتیاق وی به معاشرت با دوستان مشکوک جدیدش افزایش میابد .
- ساعات خواب معتاد تغییر میپذیرد ، وی شبانگاهان دیرتر میخوابد و بامدادان دیرتر برمیخیزد .
- هزینه های فرعی فرد معتاد به صورت سرسام آوری بالا میرو د و مکررا از خانواده خود درخواست پول برای هزینه های نامعلوم مینماید .
- فرد درگیر به اعتیاد اغلب اطاق خواب خود را به روی بستگان خود میبندد تا برای مدتی تغییر احوالش بر پدر و مادر پنهان بماند و به اعتیاد وی آگاه نشوند .
- رفت و آمد های ظاهرا بی مقصد و مشکوک فرزند معتاد افزایش میابد .
- فرد معتاد اغلب خواب آلود و افسرده دیده میشود ،‌ لحظات شادابی چنین فردی زود گذر و دوران در خود فرو رفتنش طولانی میشود .
- فرد معتاد کمتر از دوران پیش از اعتیاد به وضع ظاهری و آرایش خود می پردازد .
- فرد معتاد از انجام کارهای سنگین به ویژه ورزش گریزان خواهد بود .
- معتاد بیش از حد اعتدال به توالت میرود و یا در آنجا میماند .
- فردی که درگیر اعتیاد است اغلب پرگو و یاوه گو میگردد .
- فرد معتاد اشتیاق عجیبی به دروغ گویی و دادن وعده های انجام ناپذیر پیدا میکند و مطلقا در بند ایفای قول خود نخواهد بود .
- استعمال داروهای عصبی ، نیرو بخش و خواب آور افزایش میابد و اطاق خواب بیمار انباشته از قرصهای جور واجور است .
- معتاد چنانچه دانش آموز و دانشجو باشد به کارهای دبیرستان یا دانشکده بی تفاوت و بیعلاقه میگردد و چنانچه کارمند و یا کارگر باشد و جوان کارش را از دست خواهد داد و از وقت شناسی وی خبری نخواهد بود .
- رنگ معتاد به ویژه لبانش تغییر میپذیرد و وزنش کاهش میابد .
- در انگشتان و وسایل اطاق خواب معتاد آثار سوختگی مشاهده میشود .
- در صورت تزریق ( زیر پوستی ) نقطه های سیاه یا آبی روی بازو ، ساق پا و حتی در پشت دستها ملاحظه میشود .
- در مراحل پیشرفته در صورت تزریق وریدی ، دملهای جوش مانند در وریدهای نزدیک به سطح بدن دیده میشود .
- در معتادین که ریتم خوابشان بهم خورده است پس از استعمال مفرط مواد حالت چرت زدن ملاحظه میشود .
- مردمک چشم فرد معتاد در صورت مصرف مواد مخدر ( افیونی ) منقبض شده و در صورت مصرف مواد محرک منبسط میشود.

اشتباهات دوران آشنایی و نامزدی




1 ـ سازش های عجولانه
 
گاهی برای این که وانمود کنیم با طرف مقابل توافق داریم از ارزشهای خود چشم پوشی می کنیم . عقاید خود را ابراز نمی کنیم و خطای شخص مقابل را هم نادیده می گیریم.
در فعالیتهایی که هیچ علاقه ای به آن نداریم شرکت می کنیم و از علایق خود هم دست بر می داریم. این که بخواهیم با چشم پوشی رابطه را حفظ کنیم اشتباه محض است.

2 ـ کناره گیری از خانواده و دوستان

در این دوره نیازی نیست خانواده و دوستان را به کلی کنار بگذاریم. وجود این گونه ارتباط ها ضروری است. حتی نحوه برخورد با افراد خانواده اطلاعات زیادی به ما می دهد. این که فرد با آنها صادق و راحت است یا تعارض و ضدیت دارد. شناخت الگوی خانواده خیلی مهم است. از طرف دیگر نظر والدین نیز بسیار حائز اهمیت است و بی توجهی به آن عواقب بدی می تواند داشته باشد.
 
3 ـ تسلیم در برابر نیاز جنسی
توجه داشته باشید که با حوصله و بدون عجله با فرد مقابل آشنا شوید و از ارتباط جنسی قبل از ازدواج پرهیز کنید.

4 ـ تسلیم در برابر مسائل مادی و ظاهری

وضعیت مالی خوب و ظاهر مناسب تنها ملاک برای ازدواج موفق نیست. پس چشم خود را باز کنید و بیشتر باهم آشنا شوید.

5 ـ مقدم دانستن تعهد بر تفاهم
 
گاهی قبل از این که بفهمیم چه قدر باهم تفاهم داریم سریع قول ازدواج می دهیم و تعهد ایجاد می کنیم و حتی اگر طرف مقابل درخواست زمان بیشتر برای آشنایی را داشته باشد او را متهم به زیر پا گذاشتن تعهد می کنیم ، این اشتباه است.

6 ـ مقدم دانستن تفاهم بر علاقه

گاهی هم بدون اینکه هیچ علاقه و جذابیتی باشد به فکر ایجاد تفاهم هستیم و فکر میکنیم با ازدواج علاقه ایجاد می شود. همان طور که تنها با علاقه نمی توان تفاهم ایجاد کرد تنها با تفاهم هم نمی توان انتظار علاقه و جذابیت داشت. تفاهم مهم است اما علاقه ، تعهد و تفاهم در کنار همدیگر است که منجر به ازدواج موفق می گردد.

7 ـ نادیده گرفتن تردیدها

گاهی دچار تردیدهایی در ازدواج می شوید اما به دلایلی این تردیدها را نادیده می گیرید و سریع تصمیم به ازدواج می گیرید. بهتر است تردیدها را بررسی و بر آنها غلبه کنید مگر اینکه دچار وسواس باشید
.
8 ـ باور به این که او را تغییر خواهیم داد
 
گاهی افراد متوجه تفاوت های اساسی و مشکلات در طرف مقابل می شوند اما چون فکر می کنند که می توانند او را تغییر دهند این مسائل را نادیده می گیرند.
اما همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم کسی را برای ازدواج انتخاب کنید که او را همانطور که هست بدون هیچ تغییری می پذیرید.
 
9 ـ باور به این که پس از ازدواج مشکلات کم می شود.

اگر در دوره آشنایی با هم مشکل دارید و ارتباط خوبی نمی توانید باهم داشته باشید پس از ازدواج هم نمی توانید.
مشکلات نه تنها کم رنگ تر نمی شود بلکه بیشتر خود را نمایان می سازد.

10 ـ تاثیر پذیری از حرف مردم

گاهی افراد دوره آشنایی را طی می کنند ولی علیرغم وجود مشکلات آنها را نادیده گرفته و در ازدواج عجله می کنند چراکه به قول خودشان حرف مردم برایشان مهم است. و آن قدر از قضاوت منفی مردم در مورد خود ترس دارند که ترجیح می دهند بدبخت باشند اما مردم آنها را خوشبخت بدانند.

واقعیاتی تلخ درباره قلیان و سیگار


مصرف قلیان آشکارا نشان داده است که تاثیرات مضری بر دو عضو حیاتی بدن به نام ریه‌ها و قلب دارد. سرطان ریه، سرطان مری، بیماری انسدادی ریوی مزمن، آمفیزم، پایین بودن وزن هنگام تولد نوزاد، افزایش حملات آسم و ذات‌الریه برخی از خطرات مربوط به کشیدن قلیان هستند


یک سری باورهای نادرست و واقعیت درباره کشیدن قلیان وجود دارد که برای شما بیان می کنیم

باور غلط 1-: ازآنجا که تنباکوی قلیان از طریق آب فیلتر می‌شود، کلیه مواد مضر آن تصفیه می‌شود
واقعیت 1-: کشیدن تنباکو از طریق آب، مواد سرطان‌زای آن را تصفیه نمی‌کند. این دود می‌تواند به اندازه دود سیگار اثر مخرب بر روی ریه و قلب داشته باشد.
 
باور غلط 2- :استنشاق دود قلیان ریه‌ها را نمی‌سوزاند، به همین دلیل مضر نیست
واقعیت 2-: دود قلیان وقتی استنشاق می‌شود، ریه‌ها را نمی‌سوزاند، زیرا از طریق آبی که در پایین آن قرار دارد خنک می‌شود. با اینکه دود خنک می‌شود، اما هنوز هم حاوی مواد سرطان‌زایی است که برای بدن مضر است.
 
باور غلط 3- :کشیدن قلیان سالم‌تر از کشیدن سیگار است
واقعیت 3-: دود قلیان به همان اندازه دود سیگار مضر است. قلیان به طریقی متفاوت دود تولید می‌‌کند: دود سیگار از سوختن تنباکو ایجاد می‌شود، در حالی که دود قلیان از طریق گرم شدن تنباکویی که در کاسه‌ای بالای آن قرار دارد از طریق زغال تولید می‌شود. محصول نهایی آن یعنی دود، یکسان است که حاوی مواد سرطان‌زا است.
 
باور غلط 4-: کشیدن قلیان به اندازه کشیدن سیگار اعتیادآور نیست، زیرا نیکوتین ندارد
واقعیت 4-: تنباکوی قلیان هم مثل تنباکوهای معمولی حاوی نیکوتین است. در واقع، در یک جلسه 60 دقیقه‌ای قلیان، فرد در معرض حجم دودی 100 تا 200 مرتبه بیشتر از یک سیگار قرار می‌گیرد
 
باور غلط 5-: تنباکوی گیاهی قلیان سالم‌تر از تنباکوی معمولی است
واقعیت 5-: این هم مثل کشیدن سیگار گیاهی یا "طبیعی"، فرد را در معرض مواد سرطان‌زا قرار می‌دهد
افرادی که قلیان می‌کشند باید از این واقعیت مطلع باشند که دود قلیان چون از آب رد می‌شود و مرطوب است مدت زمان بیشتری در ریه‌ها می‌ماند

ادامه نوشته

داستان های کوتاه زیبا مردم چه میگویند ؟


می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: ...
فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!... مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند.

"گام هایی برای ترک سیگار"

هر چه که بیشتر در مورد راه حل های آمادگی برای ترک یاد بگیرید، این فرایند برایتان آسان تر خواهد شد. با برنامه ریزی صحیح برای نیازهایتان می توانید وابستگی را در هم بشکنید و به میلیون ها انسانی بپیوندید که عادت های خوب و سالم را برمی گزینند.


برنامه ترک سیگار خود را با START آغاز کنید.


S: یک زمان ترک برای خود تعیین کنید.
یک زمان را در دو هفته آینده تعیین کنید به طوری که زمان کافی برای آمادگی و بدون از دست دادن انگیزه ترک داشته باشید.

T: به خانواده، فامیل و همکاران بگویید که برای ترک برنامه ریزی کرده اید. به آنها بگویید که به حمایت و تشویقشان برای ترک نیاز دارید. به دنبال یک دوست باشید که او هم می خواهد سیگار را ترک کند. همراهی با او می تواند انگیزه شما را بیشتر کند.

A: برای چالش هایی که در طول ترک ممکن است با آنها مواجه شوید پیش بینی و برنامه ریزی کنید. اکثر افرادی که پس از ترک دوباره سیگار کشیدن را آغاز می کنند، این کار را در سه ماهه نخست پس از ترک این کار را انجام می دهند.. شما می توانید با پیش بینی چالش های پیش رو مثل اجتناب از نیکوتین و میل یه سیگار، خودتان را آماده برخورد با چالش ها کنید.

R: سیگارها و تمام محصولات تنباکو را از خانه، محل کار و ماشین خود حذف کنید. تمام سیگارها و وسایل مرتبط با سیگار مثل فندک یا کبریت را دور بیندازید. لباس ها و هرچیزی را که بوی سیگار می دهد بشویید. ماشین خود را بشویید، وسایل خانه و محل کار را پاک کنید و مبلمان را تمیز کنید.

T: از پزشک خود کمک بگیرید.
پزشک شما می تواند پیشنهادات خوبی برایتان داشته باشد و داروهایی را برای رفع اثر نیکوتین برایتان تجویز کند. اگر دسترسی به پزشک نداشتید می توانید از داروخانه مکمل هایی را تهیه کنید تا از لحاظ جسمی آمادگی بیشتری پیدا کنید.


قدم های ترک سیگار

1. محرک های سیگارکشیدن خود را مشخص کنید:

یکی از مهم ترین چیزهایی که می تواند برای ترک سیگار مفید باشد تعیین چیزهایی است که باعث می شود بخواهید سیگار بکشید مثل موقعیت ها، فعالیت ها، احساسات و افراد خاص.

یک فهرست تمایل تعیین کنید.

در زمانی که ترک را آغاز کرده اید دفترچه ای را به این کار اختصاص دهید و با رصد کردن زمان های سپری شده در طول روز به سوالات زیر پاسخ دهید:

- چه زمانی وسوسه به سیگارکشیدن می شوید؟
- این وسوسه چقدر شدت دارد (از 1 تا 10 نمره بدهید)؟
- در زمان وسوسه در حال انجام دادن چه کاری هستید؟
- در آن زمان با چه کسی هستید؟
- در آن زمان چه احساسی دارید؟
- بهد از سیگارکشیدن چه احساسی دارید؟
آیا برای رها شدن از احساسات ناخوشایند سیگار می کشید؟


مدیریت احساسات ناخوشایندی مثل استرس، افسردگی، تنهایی، ترس و اضطراب یکی از رایج ترین دلایلی است که افراد بزرگسال را وادار به سیگارکشیدن می کندد. زمانی که شما یک روز بد را پشت سر گذاشته اید به نظر می آید سیگار بهترین دوست شماست. هر چقدر هم که سیگار راحت به دست بیاید، به یاد داشته باشید راه های سالم تر و موثرتر بسیاری برای کنترل احساسات ناخوشایند وجود دارد. روش هایی مثل ورزش کردن، مدیتیشن، تن آرامی عضلانی و تمرین های تنفس عمیق می تواند بسیار کمک کننده باسد.
بنابراین خیلی مفید خواهد بود که زمانی را اختصاص دهید و به این فکر کنید در زمانهایی که مضطرب، غمگین یا عصبانی هستید می توانید چه کارهای سالمی برای آرام کردن خود و مدیریت احساسات منفی انجام دهید. علائق خود را در نظر بگیرید و این کارها را روی کاغذی یادداشت کنید. بهتر است این کاغذ را جایی در معرض دید خود قرار دهید تا در موقع بروز احساسات منفی یکی از این کارها را از فهرست خود انتخاب کنید و آن را انجام دهید.


2. با علائم ترک نیکوتین مقابله کنید.

پس از آنکه سیگارکشیدن را ترک می کنید همان طور که بدنتان از نیکوتین دور می ماند، تعدادی از علائم جسمی را در بدن خود تجربه می کنید. این علائم به سرعت و معمولا از 30 دقیقه تا یک ساعت پس از مصرف آخرین سیگار آغاز می شود و تا 2-3 روز بعد به اوج می رسد. علائم ترک می تواند در افراد مختلف از چند روز تا چند هفته به طول بینجامد.


ادامه نوشته

احساس دوست داشته شدن


با اینکه زندگی ما پرشده است از تکنولوژی، سرگرمی و ارتباطات ، هنوز بسیاری از ما احساس تنهایی می کنیم. احساس دوست داشته شدن با دوست داشتنی بودن متفاوت است.

وقتی که شما احساس دوست داشته شدن می کنید در واقع احساس کامل بودن ، پذیرفته شدن و حمایت از سوی فرد دیگر دارید. شما این حس را درک می کنید که ارزشمند و جذاب هستید.
آیا روابط شما به شما احساس ارزشمند بودن می دهد؟
آیا در زندگی شما کسی هست که واقعا این حس را به شما بدهد؟
آیا کسانی که شما واقعا دوستشان دارید، احساس دوست داشته شدن از سوی شما را دارند؟
اگر پاسختان به هر یک از این سوالات "نه" است، ادامه مقاله را بخوانید تا متوجه شوید چرا توانایی شما برای تلاش وابسته به احساس دوست داشته شدن است.


چرا هرچه بیشتر احساس دوست داشته شدن می کنیم، کم است؟


ما نسبت به گذشته چیزهای بسیار بیشتری داریم: تملکات بیشتر، غذای بیشتر، ارتباطات بیشتر و دسترسی بیشتر به اطلاعات و دنیای اطراف. با این وجود این چیزها نمی تواند به ما احساس خوبی بدهد.
شما ممکن است صدها دوست اینترنتی، پیام از همکارانتان در آنسوی دنیا و خرید اینترنتی یک لباس را تجربه کنید اما امکان تجربه اعتماد کامل به دوستان، ارتباط چهره به چهره و توجه فردی را نخواهید داشت.


چرا احساس دوست داشته شدن اینقدر مهم است؟


زمانی که ما احساس دوست داشته شدن می کنیم:


- احساس اضطراب کمتر و آرامش بیشتری خواهیم داشت.
- خود را فردی ارزشمند قلمداد می کنیم.
- لازم نیست احساساتمان را پنهان کنیم.
- قادر خواهید بود هوش هیجانی خود را افزایش دهید.
- بهتر خواهید توانست با شرایط سخت کنار بیایید.
- احساس اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت و خلاق تر خواهید بود.
زمانی که ما احساس دوست داشته شدن نمی کنیم، در کشمکش ارتباط با دیگران هستیم.
خیلی از ما احساس می کنیم که از سوی افراد صمیمی زندگی مان درک نمی شویم و این حالت به ما احساس دوست داشته نشدن می دهد. ما از آنها می شنویم که به ما می گویند " دوستت دارم" یا برایمان هدیه و گل می خرند اما به ندرت به چشمانمان نگاه می کنند یا زمانی نسبتا طولانی را در کنارمان می نشینند. به جای احساس ارتباط عمیق با آنها ، احساس گیجی، فاصله و عدم ارتباط می کنیم.


کارهایی که ما برای افراد مورد علاقه مان انجام می دهیم اما منجر به احساس دوست داشته شدن در او نمی کند:


- مراقبت های جسمانی عالی فراهم می کنیم.
- برای شاد کردن آنها تلاش می کنیم.
- آنها را در برابر هر گونه تجربه دردناک یا ناخوشایند حمایت می کنیم.
تجربه احساس دوست داشته شدن شبیه چه چیزی است؟
آیا شما کسی را دارید که اگر در نیمه های شب مشکلی برایتان پیش آمد با او ارتباط برقرار کنید، کسی که به شما گوش دهد و با شما همدلی و همدردی کند؟ آیا همسر شما خواهد خواست با شما حرف بزند یا تنها چرخی می زند و به شما می گوید بهتر است بخوابید؟
احساس دوست داشته شدن نیازمند تمرکز بر اتفاقاتی است که در لحظه بین شما و طرف مقابل رخ می دهد. این مسئله تا حد زیادی از طریق ارتباطات غیرکلامی یا زبان بدن مثل حالات چهره، تماس چشمی، لحن صدا، ژست و تماس لمسی اتفاق می افتد. بهتر است زبان بدن شما به گونه ای باشد که نشانگر توجه کامل به حرف های طرف مقابل باشد.

پیشنهاداتی برای ایجاد احساس دوست داشته شدن در دیگران:


- قرار دادن زمانی برای برقرار کردن روابط صمیمانه
- پرهیز از انکار و تلاش برای آگاهی از احساسات خود و دیگران
- نگاهی به سبک زندگی و تغییر در سبک زندگی به جای راه حل های کوتاه مدت و ناکارآمد مثل مصرف قرص آرام بخش، تماشای تلویزیون، خوردن افراطی و ...
- تلاش برای اسیر نشدن در دستان تکنولوژی و برقراری روابط اجتماعی در دنیای واقعی
- یاد گرفتن روش های مدیریت استرس. زیرا استرس باعث دور ماندن شما از احساسات خود و دیگران و در نتیجه عدم احساس دوست داشته شدن می شود.

مرزهای شخصی چیست؟


عشق نمی تواند بدون مرزها وجود داشته باشد، حتی در ارتباط با فرزندانتان. درک مرزهای خارجی به عنوان یک خطوط مشخص آسان است.

اگر برایتان سخت است که "نه" بگویید، برای خشنودی دیگران نیازهای خود را نادیده می گیرید یا از ارتباط با فردی رنج می برید که از شما تقاضاهای زیادی دارد، شما را کنترل می کند، از شما انتقاد می کند، شما مسئول هستید که این شرایط را تغییر دهید.


انواع مرزها


مرزها در چند حوزه کاربرد پیدا می کنند:


- مرزهای مادی: تعیین می کنند که شما چه چیزی را می گیرید یا می دهید از قبیل پول، ماشین، لباس ها، کتاب ها، غذا، و دیگر وسایل شخصی.


- مرزهای جسمی: فضای شخصی، خصوصی و بدن شما را تعیین می کنند. شما در چه زمان و با چه کسانی دست می دهید یا آنها را در آغوش می گیرید؟ احساس شما نسبت به صدای بلند یا درهای قفل شده چیست؟


- مرزهای روانی: مربوط به افکار، ایده ها و ارزش هایتان می شود. آیا به آسانی پیشنهادات را قبول می کنید؟ آیا می دانید که عقایدتان چیست و می توانید بر ایده های خود باقی بمانید؟ آیا می توانید بدون سرسختی و با ذهن باز به نظرات فرد دیگری گوش دهید؟ اگر شما به شدت احساسی ، موافق، یا دفاعی هستید ممکن است مرزهای احساسی ضعیفی داشته باشید.


- مرزهای احساسی:
نشان می دهد تا چه اندازه می توانید احساسات خود و مسئولیت برای دیگران را از یکدیگر تفکیک کنید. دقیقا مانند یک خط فرضی است که شما را از دیگران جدا می کند. مرزهای سالم از قبول بی چون و چرای حرف دیگران و سرزنش کردن خود یا پذیرش سرزنش دیگران جلوگیری می کند. هم چنین این مرزها از شما در برابر احساس گناه به دلیل احساس منفی یا مشکلات دیگران حمایت می کند. واکنشی بودن زیاد کوجب مرزهای ضعیف احساسی می شود. مرزهای احساسی سالم نیازمند مرزهای درونی سالم است یعنی آگاهی مناسب از افکار و احساسات خود و تفکیک آنها از افکار و احسات دیگران.


- مرزهای جنسی: از شما برای تعیین سطح راحتی از نظر تماس جسمی با افراد مختلف و در زمان و مکان مختلف حمایت می کند.


- مرزهای معنوی: به عقاید و تجربه شما در ارتباط با خدا مربوط می شود.
چرا مرزبندی کار سختی است؟


قرار دادن مرز برای افراد وابسته دشوار است زیرا:


1. آنها نیازها و احساسات دیگران را مقدم می دانند.
2. خودشان را نمی شناسند.
3. احساس نمی کنند که حق دارند.
4. فکر می کنند قرار دادن مرز به روابطشان لطمه می زند.
5. هرگز یاد نگرفته اند مرزهای سالم داشته باشند.


مرزها آموخته شده اند. اگر شما به عنوان یک کودک ارزشمند نبوده اید، یاد نگرفته اید مرزهای سالمی داشته باشید. هر گونه آزار در کودکی به مرزها آسیب می رساند. به طور مثال ، برادر من خواهش مرا برای متوقف کردن تکان دادن برای اینکه به راحتی نفس بکشم را نادیده می گرفت. این مسئله به من احساس عدم قدرت می داد و اینکه من نمی توانم زمانی که ناراحتم این حق را به خودم بدهم که بگویم "نه". در دوره هایی که روی شخصیت خودم کار کی کردم، آموختم و این ظرفیت را پیدا کردم که بگویم "بسه، این کار را نکن". در برخی موارد، آسیب های وارد شده به مرزها بر توانایی کودک برای بالغ شدن و رسیدن به استقلال و مسئولیت پذیری در بزرگسالی تاثیر منفی می گذارد.


شما حقوقی دارید


اگر شما با حمایت کافی رشد نکرده باشید ، احتمال دارد که اعتقادی به حقوق شخصیتان نداشته باشید. شما برای خلوت و فضای خصوصی ، برای گفتن "نه" ضمن احترام از سوی دیگران، برای درخواست از دیگران که به روشی که می خواهید کار کنید، برای درخواست کمک ، برای تغییر فکر و لغو کردن تعهد، برای تنها بودن، برای ذخیره انرژی و برای پاسخ ندادن به یک پرسش، تلفن یا ایمیل، حق دارید.
درباره تمام موقعیت هایی فکر کنید که این حقوق کاربرد پیدا می کند. یادداشت کنید که در آن موقعیت ها چه احساسی دارید و معمولا چگونه آنها را هدایت می کنید. چقدر پیش آمده بگویید "بله" در حالی که دوست داشتید بگویید "نه"؟
بنویسید می خواهید چه چیزهایی اتفاق بیفتند. حقوق شخصی خود را فهرست کنید. چه چیز مانع از آن می شوید که حقوق خود را ابراز نکنید؟ ترس از دست دادن دیگران؟ احساس گناه؟
سپس جملاتی را یادداشت کنید که به شما کمک می کند خواسته ها و نظراتتان را ابراز کنید. مثلا "ممنون که به فکر من هستید ، اما من نمی توانم با شما بیایم..."


مرزهای درونی


مرزهای درونی عبارت است از تنظیم ارتباط با خود. این مرزها را به عنوان اصولی برای خود و مدیرت سالم زمان، افکار، احساسات، رفتاره و تکانه ها در نظر بگیرید. اگرفردی هستید که کارها را به تعویق می اندازید، کارهایی را انجام می دهید که نه دوست دارید نه مربوط به خودتان است، یا استراحت خلاقیت و تغذیه متعادلی ندارید، ممکن است که مرزهای جسمی درونی خودتان را نادیده می گیرید. یاد گرفتن مدیریت افکار و احساسات منفی شما را قدرتمند می کند به گونه ای که توانایی داشته باشید اهداف و تعهدهای مربوط به خودتان را دنبال کنید.


احساس گناه و خشم


اگر شما احساس می کنید لبریز از احساس خشم و قربانی بودن هستید و یک فرد یا یک چیز را مقصر می دانید، ممکن است به این معنا باشد که مرزهایی برای خود قرار نداده اید. زمانی که بیاموزید برای خود مرزهایی قرار دهید می توانید نقش خود و دیگران را در موقعیت های مختلف از یکدیگر تفکیک کنید. بنابراین کمتر احساس خشم و گنها خواهید داشت.


قرار دادن مرزهای موثر


قرار دادن مرزها یک هنر است. اگر این کار با کشمکش و خشم انجام شودریال شما شنیده نخواهید شد. مرزها به معنی دوری از دیگران و تنبیه آنها نیست بلکه برای حمایت و رفاه بیشتر شماست. مرزها زمانی موثرند که شما قاطع، آرام، مطمئن و خوش رفتار باشید.
قرار دادن مرزها نیاز به زمان، تمرین و آموزش مداوم دارد. خود آگاهی و آموزش قاطع بودن و ابراز وجود گام نخست است. قرار دادن مرزها به معنای تندی و سخت گیری به دیگران نیست بلکه نوعی دوست داشتن و ارزشمند دانستن خود است و باعث بهبود اعتماد به نفس می شود.