من سالم و سرشار از انرژی هستم.


همواره تائید کنید که جسمتان در مکانی دوستانه قرار دارد.

با بدنتان خوب رفتار کنید و به بدنتان احترام بگذارید.

اجازه بده که انرژی کائنات در درونتان جریان یابد.

قبول کن که انرژی فوق العاده ای داری.

تو درخشان،سرزنده و با نشاط هستی.

سعی کن:قدرت جهش را در پاهایتان احساس کنید.

درخشش چشمانتان را ببنید.

شما هم اکنون پرتو افکنی می کنید.این را بپذیرید.

من شایسته لذت بردن هستم.



بسیاری از ما باور داریم که شایسته ی لذت بردن از زندگی نیستیم.

شروع به کاربرد جملاتی تاکیدی کنید که بر شایستگی شما تاکید می کند،و در عین حال سعی کنید به فراسوی محدودیت های والدین تان در دوران کودکی تان بروید.

به آئینه نگاه کنید و بگویید:(من شایسته ی لذت بردن هستم.من شایسته پیشرفت هستم.من شایسته تمام خوبی ها هستم.من شایسته عشق هستم.)

دستانتان را بگشائید و بگویید:(من باز و پذیرنده ام.من فوق العاده ام.

من شایسته ی همه ی خوبی ها هستم.من خودم را می پذیرم.

نکته:

ما از دوران خردسالی نظام باورهایمان را می آموزیم و سپس در مسیر زندگی

تجاربی را خلق می کنیم که با این باورهایمان جور در بیاید.

 

به طور کامل عاشق خود باشید.



عشق بزرگترین پاک کننده ای است که وجود دارد.

عشق حتی عمیق ترینتآثیر گذاری ها را پاک می کند زیرا قدرت نفود بالایی دارد.

اگر به تآثیرات دوران کودکیتان بچسبید و بگوئید:

(همه ی کارهایم اشتباه بود و مننمی توانم تغییر کنم)همچنان در آن موقعیت گیر خواهید کرد.

مقابل آئینه بایستید و خودتان را همانطور که هستید،دوست بدارید.

به چشمانتان نگاه کنید و عاشق خود و کودک درونتان باشید.

با کودک درونتان آرام،ملایم،و مهربان باشید.

پیام های قدیمی منفی درونتان را رها کنید و بگوئید:

((همه ی تغییرات زندگی ام آسان،جذاب و جالب هستند.))

همه بخش های وجودتان را بپذیرید.

بزرگ ترین بخش شفا یافتن یا کامل کردن خودمان این است که همه ی وجودمان را بپذیریم.

زمانی که عملکرد ما خوب بوده و زمانی که عملکردمان خوب نبوده است.

زمان هایی که می ترسیدیم و زمان هایی که عشق می ورزیدیم.

زمان هایی که احمق و نادان بودیم،و زمان هایی که بسیار شجاعانه و عاقلانه عمل کردیم.

زمان هایی که بازنده بودیم،و زمان هایی که برنده بودیم.

همه ی این مسایل بخشی از وجود ماست.

بیشتر مشکلات ما از بخش های طرد شده ی وجودمان ناشی می شوند.

نه جایی که خودمان را کامل و بی قید و شرط دوست داریم.

بییائید از سر شرم به زندگی مان نگاه نکنیم.

گذشته را عاملی برای غنی سازی زندگی تان در نظر بگیرید.

اگر این سر شاری نبود،اکنون اینجا نبودید.

وقتی با همه ی وجودتان بپذیرید که در حال کامل شدن هستید،شفا می یابید.

خوب من:در آیینه نگاه کن و بگو:

من عاشق خودم هستم و خود را درست همان گونه که هستم می پذیرم.

آنگاه به احساست توجه کن:شاید مرکز مشکلاتت همین باشد.

تو لایق دریافت عشق هستی.

همان طور که نفس کشیدن حق شماست،دریافت عشق نیز حق شماست.

شما حق دارید نفس بکشید زیرا وجود دارید.

شما حق دارید عشق دریافت کنید زیرا زنده هستید.

این تمام چیزی است که نیاز دارید بدانید.

شما ارزش دریافت عشق را دارید.

به نظریات منفی جامعه یا والدینتان،یا تعصبات متداول،اجازه ندهید موجب شوند خیال کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید.

واقعیت وجودی تان این است که شما دوست داشتنی هستید.

این را بپذیرید و از آن آگاه باشید.

وقتی باور داشتید که ارزش دریافت عشق و محبت را دارید،متوجه خواهید شد که دیگران نیز همانند انسانی دوست داشتنی با شما رفتار می کنند.

نکته:

حد اقل روزی سه بار بایستید،دستانتان را باز کنید و بگوئید:

می خواهم به عشق اجازه دهم وارد زندگی ام شود.

من در ایمنی کامل به عشق اجازه ی ورود می دهم.

تو آزاد هستی که خودت باشی.

خشم خود را نخورید و آن را در جسمتان ساکن نکید.وقتی احساس ناراحتی می کنید،احساستان را بروز دهید و خودتان را رها کنید.

به روش های مختلف می توانید خودتان را تخلیه کنید.می توانید به تشک یا بالشتان مشت بزنید.می توانید سرتان را داخل بالش فرو کنید و فریاد بزنید.می توانید بدوید،یا به یکبازی پر تحرک همانند تنیس بپردازید تا به شما در رها سازی انرژی تان کمک کند.عمل رها سازی خشم را حد اقل یک بار در هفته انجام دهید و تنش هایی را که در بدنتان ذخیره کرده اید،رها کنید.

بهتر است بدانیم:

یکی از بدترین کارهایی که می توانیم انجام دهیم این است که از خودمان عصبانی باشیم.

خشم به شدت ما را در الگوها و باورهای اشتباهمان زندانی می کند.

عاشق خودت باش و خودت را درست همان گونه که هستی بپذیر.


همه ی ما حیطه هایی در زندگی مان داریم که گمان می کنیم غیر قابل دوست داشتنی و نا مقبول هستند.اگر از بخش هایی از خودمان عصبانی باشیم،اغلب با خودمان بد رفتاری میکنیم.

یکی از بد ترین رفتارهایی که ما با خودمان می کنیم و بیشتر از هر چیز دیگری آسیب می زند،انتقاد از خودمان است.باید به هر گونه انتقاد پایان دهید.با تمرین عدم انتقاد از خود،در کمال حیرت متوجه می شوید که دست از انتقاد دیگران نیز برداشته اید.زیرا دیگران بازتابی از خود ما هستند و آنچه در دیگری می بینیم ،در خودمان می بینیم.وقتی از دیگری شکایت می کنیم،در واقع از خودمان شکایت می کنیم.

وقتی به درستی عاشق خودمان باشیم و خودمان را بپذیریم،موردی برای شکایت وجود نخواهد داشت.ما نمی توانیم به خود و دیگری آسیب بزنیم.بیائید عهد کنیم که دیگر از خودمان انتقاد نکنیم.

بهتر است بدانیم:

انتقاد کنندگان اغلب انتقاد زیادی را جذب می کنند زیرا الگوی ذهنی آن ها انتقاد کردن است.

آن ها همواره در پی این هستند که کامل باشند.

آیا در این سیاره کسی را می شناسید که کامل باشد؟