مهارت های ده گانه زندگی:

 

خودآگاهی:

خودآگاهی ، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس و انزجار است. 

 همدلی:

همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد  درک کند. همدلی به فرد کمک می کند تا بتوانند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجار رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.

 ارتباط مؤثر:

این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند کلامی و غیر کلامی و مناسب با فرهنگ ، جامعه و موقعیت، خود را بیان کند بدین معنی که فرد بتواندنظرها ، عقاید ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران ، در مواقع ضروری، از عوامل مهم یک رابطه سالم است.

 روابط بین فردی:

این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر فرد با انسانهای دیگر کمک می کند. یکی از این موارد ، توانایی ایجاد روابط دوستانه است.که در سلامت روانی و اجتماعی ، روابط گرم خانوادگی ، به عنوان یک منبع مهم روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.

 تصمیم گیری:

این توانایی به فرد کمک می کند تا به نحو مؤثرتری در مورد مسائل تصمیم گیری نماید. اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصمیم گیری کنند ، جوانب مختلف انتخاب را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند ، مسلما در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت.

 حل مسأله:

این توانایی فرد را قادر می سازد تا به طور مؤثرتری مسائل زندگی را حل نماید . مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند ، استرس روانی ایجاد می کنند که به فشار جسمی منجر می شود.

 تفکر خلاق:

این نوع تفکر هم به مسأله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند . با استفاده از این نوع تفکر ، راه حلهای مختلف مسأله و پیامدهای هر یک از آنها بررسی می شوند . این مهارت ، فرد را قادر می سازد تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم خود را دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست ، با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد.

 تفکر انتقادی :

تفکر انتقادی ، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است . 

  توانایی حل مسأله:

این توانایی فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهد ، نحوه تأثیر هیجان ها بر رفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد . اگر با حالات هیجانی ، مثل غم و خشم یا اضطراب درست برخورد نشود این هیجان تأثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی خواهد گذاشت و برای سلامت پیامدهای منفی به دنبال خواهند داشت.

 توانایی مقابله با استرس:

این توانایی شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است . شناسایی منابع استرس و نحوه تأثیر آن بر انسان ، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیری های خود فشار و استرس را کاهش دهد.

راههای مقابله با مشکلات زندگی:



هر کسی به نوبه خود دارای مشکلات ، استرس‌ها و تنش‌های مخصوص به خود است. امـا اگـر شما بیاموزید که چگونه با آنها کنار بیایید در پـایان  پیروز از میدان خارج می‌گردید. معجزه‌هـا بـه خـودی خود روی نـمی‌دهنـد، ایـن شـما هستید که باید آنها را خلق کنید. اگر مشکلی دارید، به جای آن که منتظر بمانید تا مشکل خود به خود حل شود ، قدم نخست را بردارید و آن را حل کنید.
بـرای بـرآمدن از پــس مشکلات به این نکات توجه کنید:

به خودتان بگویید که می‌توانید از پس آن برآیید.

نـه مشـکـل و نـه تـوانایی خود را برای حل آن مشکل دست کم نگیرید. مـمـکن اسـت عـادت کـرده بـاشیـد تا با مشکلات سـطحـی بـرخـورد کـنید و یا آنها را نادیده بگیرید تا زمانی که مشکلات آنقدر بزرگ شونـد کـه ندانید چگونه و از کجا شروع کنید. بـه خـاطر داشته باشید که هیچ مشکلی آنقدر بی‌اهمیت نیست که آن را نادیـده بگیرید. به جای آنکه مشکلات را پنهان کنید، آنها را جدی بگیرید و درصدد حل آنها برآیید.

قدرت در دستان خود شما است.

شـما قدرت آن را دارید که مشکلی را حل کنید و یا به مشکلی دامن بزنید. این بـستگی بـه آن دارد که واکنش‌تان نسبت به آن مشکل مثبت باشد یا منفی. از کاه ، کوه نسازید.

از احتمالات غافل نشوید.

هـر مشـکلی راه حـلـی دارد. اعتقاد داشته باشید جای مشکلی که برایتان پیش آمده، می‌توانست مشکلی بس وخیم‌تر و مصیبت‌بارتر برایتان رخ دهد که چنین نشده است.

متعهد به خود باشید.

اکثر افراد شکست می‌خورند اما نـه بـه خاطر آنـکه فــاقد هـوش ، فراست ، توانایی ، فرصت یا استعداد می‌باشند، بلکه به این علت کـه از مشکل خود به عنوان بهترین فرصت یاد نمی‌کنند. کـه می‌توانند از آنها درس بگیرند یا آن را به سمت و سوی دلخواه خود سوق دهند.

صحبت کنید و گوش دهید.

به یاد داشته باشید که کلید حل مشکلات بـیشتر اوقات در دست منبع دیگری غیر از خودتان است. هرگاه نیاز به کمک دارید، قدم پیش بگذارید و درخواست کمک کنید. درخواست کمک ، عمل ناپسندی نیست. هیچ مشکلی آنقدر بی‌اهمیت نیست که آن را نادیـده بگیرید. به جای آنکه مشکلات را پنهان کنید، آنها را جدی بگیرید و درصدد حل آنها برآیید.

بیندیشید، بیندیشید و باز هم بیندیشید.

 به دقت به مشکلات بپردازید و سپس مرحله به مرحله آن را حل کنید.

منتظر چه چیزی هستید؟ معجزه‌هـا بـه خـودی خود روی نـمی‌دهنـد.

ایـن شـما هستید که باید آنها را خلق کنید. اگر مشکلی دارید ، به جای آن که منتظر بمانید تا مشکل خود به خود حل شود ، قدم نخست را بردارید و آن را حل کنید. آگـاه بـاشـیـد کـه مشکلات با گذشت زمان بدتر و جدی‌تر می‌گردند. پس اگر حقیقتا خواستار حل مشکلتان هستید، قدم پیش بگذارید و از پس آن برآیید.

خودانگیخته باشید.

شمـا تـنـها فردی هستید کـه قـادر بـه تـحـت تـأثـیـر قـرار دادن افکارتان می‌باشید. افراد فقط می‌توانند شما را راهنمایی کنند ولی عاقبت این خود شما هستید که می‌توانـید ایجاد تحول کنید. بیشتر اوقات این مشکل نیست که باید حل گـردد، بـلـکه اتـخـاذ تـصمیم حل آن مشکل از سوی شماست که اهمیت دارد. که برخی اوقات افراد شهامت آن را ندارند.

ارتباط با مردم.

 داشتن ارتباط یکی از جنبه‌های مهم زندگی است.  وقتی از دوستی دل آزرده می‌شوید ، دل از او بر نکنید، به جای این کار بنشینید و فکر کنید و راه‌هایی برای بهبود روابط بیابید. هنر دوستی با دیگران ، از جمله والاترین هدف‌های زندگی است. دوستان خوب پشتوانه‌های با ارزشی در زندگی هستند.

در زندگی برنامه‌ریزی داشته باشید.

مسلما همه باید در زندگی هدف داشته باشند. این هدف باید به قدری با ارزش و جذاب باشد که شما را برای فعالیت و تلاش برانگیزد. با برنامه‌ریزی مرتب و زمان‌بندی‌شده برای رسیدن به هدف تلاش کنید. همه اینها مستلزم خلاقیت شماست.

نیروی خلاق درون.

موفقیت‌های کوچک خود را بی‌اهمیت جلوه ندهید. این موفقیت‌ها پایه‌هایی هستند که می‌توانید نیروی درون خود را بر محور آن بنا کنید. باید یاد بگیرید تا در ذهن خویش لحظات خوب زندگی را مجسم کنید و در قلب‌تان آنها را احساس کنید تا ملکه وجود شما شوند.  نیروی موفقیت را در وجود خویش تولید کنید. باید درک کنید که انسانی ارزشمند هستید ، تقصیرها را فراموش کنید. تصویر موفقیت را در ذهن خویش وسعت بخشید و آن را با تجربه‌های جدید تکمیل کنید.

واقع بین باشید.

قبل از هر چیز واقعیات زندگی را تصدیق کنید. با در نظر گرفتن واقعیت‌ها، هدف‌گیری و برنامه‌ریزی نمایید. 

عفو خود و دیگران.

وقتی خود را می‌بخشید به احتمال زیاد توانایی بخشیدن دیگران را نیز پیدا می‌کنید. شهد و شیرینی عفو خود و دیگران را بچشید.

غلبه بر احساس تنهایی.

 تنهایی به معنای فیزیکی چندان مفهومی ندارد، چون غالبا در اطراف همه ، کسانی هستند. این احساس تنهایی است که مسئله ساز است. غم و غصه نیز موجب تنهایی است.
برای تسلط بر احساس تنهایی از تحمیل محدودیت‌های غیرمنطقی برخود بپرهیزید. به عقاید دیگران احترام بگذارید.

نظم و ترتیب ، کلید طلایی شماست.

 برای رسیدن به هدف ، اشتیاق داشته باشید و انگیزه خود را از دست ندهید. باید به حرکت و پیشرفت ادامه داد. از روز خلاق خود استفاده کنید.

سریعترین روشهای رسیدن به اهداف زندگی:

 


برای رسیدن به ثروت:شناخت و تکیه بر قابلیتهای خود.

برای رسیدن به روانی سالم:در نظر گرفتن زمانی برای شادی و خنده.

برای رسیدن به آرزوها:واقع بین بودن.

برای رسیدن به ثبات:بر آنچه ایمان داری پا فشاری کن.

برای رسیدن به آرامش:کمتر به چیزهایی که نداری فکر کن.

برای غلبه بر مشکلات:کوچک و ناچیز شمردن آنها.

برای مقابله با دشمنان:هرگز خونسردی ات را از دست نده.

برای تحقیر نکردن دیگران:فقط خودت را چند لحظه به جای آنان قرار بده.

برای فاش نساختن راز دیگران:هرگز به رازشان گوش نده.

برای آینده نگری:قناعت پیشه کن.

برای دروغ نگفتن:شجاع باش.

برای حسرت نخوردن:همیشه در حال زندگی کن.

برای حل یک مسئله:فهمیدن درست صورت مسئله.

برای اثبات دوستی ات به یک دوست:شنونده خوبی باش.

برای رسیدن به قدرت واقعی:تقویت هر چه بیشتر منطق.

برای اینکه نخواهی چیزی را به خاطر بسپاری:دروغ نگو.

برای غیبت نکردن:عیوب خود را مثل عیب دیگران ببین.

برای داشتن جسم سالم:اعتدال در خوردن،نه زیاد و نه کم.

برای یافتن یک دوست:توجه به علائق طرف مقابل.

برای مبارزه با ترس:مواجهه با علت آن ترس.

برای رهایی از افسردگی:فکر کردن به چیزهای خوب.

برای عشق ورزیدن:نگاهی خالص و بی ریا توام با عشق.

برای دانستن یک ارتباط سالم:داشتن فکر و اندیشه سالم و قلب پاک.

برای نداشتن شکست احتمالی:مشورت با کسانی که قبلا آن راه را رفته اند.

برای رسیدن به تکامل:انتقاد پذیر باش.

قوانین منطقی برای داشتن رابطه ای رمانتیک

قانون ۸ هفته ای روابط رمانتیک


قضیه آقای مایر که از طریق دوست مشترکی با نامزدش آشنا شده بود چنین است : « ما شماره هایمان را با هم رد و بدل کردیم و با هم صحبت های طولانی داشتیم و خیلی می خندیدیم. وقتی شروع به رفت و آمد کردیم، همه چیز عالی بود. » نامزد مایر فقط چند عادت بد کوچک داشت، ولی آنقدر همه چیز عالی بود که او می توانست آنها را نادیده بگیرد. نامزدش همیشه ده پانزده دقیقه دیر سر قرار می آمد…
مایر پیش خود می گفت : « اشکالی ندارد، او زیباست و ما لحظات خوبی را با هم می گذرانیم. دلیلی ندارد او را ناراحت کنم. او با بازیگوشی صبر می کرد که حواسم پرت شود و بعد غذا یا نوشیدنی من را می خورد. من اوایل خوشم می آمد و می گفتم اشکالی ندارد غذای بیشتری می پزم.
» مایر بدین ترتیب همه چیز را برای خودش توجیه می کرد تا جائی که دیگر بعد از دو ماه، این عادت های بد “کوچک” آزاردهنده شدند. او به نامزدش می گفت: « من ۳۰ دقیقه قبل از آنکه پیدایت شود آماده بودم، چرا هیچ وقت سر وقت نیستی؟ »

این مشخصه پایان رابطه آزمایشی است
ولی اغلب مسائلی که زوج تازه را جدا می کنند بسیار عمیق تر از رنجش های سطحی هستند. رایان ملسام، نویسنده و متخصص ارتباطات از ونکوور می گوید: « بسیاری از رابطه ها در این نقطه پایان می یابند زیرا در این نقطه افراد پنجره های درون خود را به سوی طرفشان باز می کنند و خودشان را به خوبی نشان می دهند. در یک رابطه ایده آل، شما می خواهید مطمئن شوید که فردی که با او هستید کسی است که به رشد می اندیشد و اگر او صادقانه پنجره درونش را به رویتان باز نکند، انواع و اقسام نشانه های آن را برایتان می فرستد. در روابط همیشه باید ابتدا یک دوره آزمایشی مانند دوره آزمایشی در شغلی جدید را بگذرانید .»

لسلی دوآرس، تراپیست و نویسنده موافق است که این استعاره شغلی، روش مفیدی برای نگریستن به روابط و مدیریت تصمیم ماندن یا رفتن است. او می گوید: « بیرون رفتن و ملاقات با افراد مثل ارسال رزومه کاری شماست. اینکه افراد مختلفی را ببینید، مثل این است که به چند مصاحبه شغلی رفته باشید. مراحل اولیه یک رابطه درست مانند دوره انترنی هستند. » او دوره دوماهه اول را زمانی می داند که افراد درباره خود اطلاعاتی ارائه می دهند و نشان می دهند که چقدر می توانند برای طرفشان در بلندمدت مناسب باشند. اطلاعات بیشتری که درباره باورها، ارزش ها، روابط قبلی، دوستان، سرگرمی ها و اهداف زندگی رد و بدل می شوند، در این دوره هستند. در اینجاست که عوامل حیاتی در روابط عمیق شروع به رو آمدن می کنند.

مراقب نشانه های کناره گیری از رابطه باشید

گاهی دعوایی بر سر یک مسئله سرنوشت ساز، رابطه عاشقانه شما را به پایانی ناگهانی می کشاند، ولی اغلب نقصان علاقه از سوی یک طرف یا هر دو طرف، موجب پایان یافتن این دوره آزمایشی می شود. مایر می گوید: « در این دوره دوماهه وقتی که علایق من رو به کمرنگ شدن رفتند، اول من بودم که کناره گیری کردم. آنقدر درگیر کارم شدم که دیگر نمی توانستم با او بیرون بروم یا تلفنی صحبت کنم. برای آنکه با او بیرون نروم، به او گفتم که مهمانی مردانه است. هر چه کمتر و کمتر با هم وقت می گذراندیم، یکی از ما مجبور می شد که همه چیز را پایان دهد. همیشه من نیستم که اول رابطه را پایان می دهم، ولی همیشه تا آن لحظه، من دیگر تسلیم شده ام، بنابراین اهمیت نمی دهم که طرفم رابطه را به پایان برساند. »

آینده رابطه رمانتیک و عاشقانه را باید با هم ارزیابی کنید

اگر به خاطر کمبود علاقه احساس گرم بودن نمی کنید یا بخاطر بعضی از تفاوت هایی که بین شما دو نفر هست، احساس تعارض می کنید، از خودتان سوالات زیر را بپرسید و ارزیابی کنید که آیا رابطه شما واقعاً ارزش زمانی که گذاشته اید را دارد یا خیر :

۱ – ندای قلبتان چه می گوید :

وقتی در رابطه ای احساس سردرگمی می کنید، راحت ترین کار این است که از دوستان خود مشورت و توصیه بخواهید، ولی این فقط خودتان هستید که بهترین کار کدام است. ندای قلبتان را با صدای ترس درونی تان اشتباه نگیرید. گاهی ترس باعث می شود که به خودتان بگویید: ” دیگر کسی را پیدا نمی کنم؛ من خیلی مشکل پسندم و …” شاید ساده انگارانه باشد، ولی این سوالات را باید از خودتان بپرسید: “من واقعاً چه می خواهم؟ آیا واقعاً دوست دارم با این فرد باشم؟ آیا به او اعتماد دارم؟ آیا واقعاً از این که با او وقت بگذرانم هیجانزده می شوم؟

۲ – صبر کنید و فقط اعمال این فرد را زیر نظر بگیرید

آیا کارهای او صادقانه هستند؟ یک دقیقه صبر کنید و درباره زمان هایی که با هم گذرانده اید فکر کنید، گویی فیلم صامتی تماشا می کنید. آیا این فرد با صداقت و اصالت وارد زندگی شما شده است؟ آیا آنچه با توافق کرده بودید را انجام داده است؟ اعمال و حرف های یک فرد باید با آن چیزی که انتظار داشتید باشد، هماهنگی و تطابق داشته باشد.

۳ – شما دو نفر اولین دعوای خود را چگونه حل کردید؟

آیا تفاوت هایتان را به نحوی محترمانه نسبت به یکدیگر و نسبت به رابطه خود حل کردید؟

۴ – آیا هر دوی شما از زندگی چیزهای مشترکی می خواهید؟

جاذبه بین شما دو نفر هر چقدر هم که محکم باشد، اگر یکی از شما سبک زندگی اشرافی بخواهد و دیگری زندگی معمولی داشته باشد، بعدها در رابطه شما تعارض های زیادی وجود خواهد داشت.

۵ – آیا خودتان را در موقعیتی تصور می کنید که بخواهید یک ماه، یک سال یا ده سال با هم زندگی کنید؟

اگر امروز همه چیز را تمام کنید، شاید تا یک ماه احساس خوبی نداشته باشید، ولی در عرض یک سال، از خودتان تشکر کنید که این کار را کرده اید. یا برعکس، شاید تصور کنید که شما دو نفر با گذشت زمان به هم نزدیک تر می شوید، حتی اگر در حال حاضر ندانید که چقدر می توانید متعهد باشید. ولی اینکه خودتان را در این رابطه بلندمدت تصور کنید، به شما انگیزه انجام این کار را می دهد.